grandstand

/ˈɡrændˌstænd//ˈɡrænstænd/

معنی: حضار، شنوندگان، خود نمایی کردن
معانی دیگر: (در ورزشگاه ها) جایگاه تماشاچیان، جایگاه عمده و سرپوشیده، جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the rows of seats for spectators at a sports stadium, racetrack, or the like; often, a roofed section of the stands.
مشابه: stand

(2) تعریف: those people who sit in a grandstand, or the spectators generally.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: grandstands, grandstanding, grandstanded
• : تعریف: to act in a pretentious manner so as to call attention to oneself and impress those who are watching; show off.
مشابه: show off
صفت ( adjective )
مشتقات: grandstander (n.)
(1) تعریف: of, in, or as if in a grandstand.

(2) تعریف: (informal) done in a pretentious manner so as to show off.

جمله های نمونه

1. He smote the ball into the grandstand.
[ترجمه گوگل]او توپ را به جایگاه بزرگ کوبید
[ترجمه ترگمان]با ضربه ای توپ را به جایگاه تماشاچیان کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He swiped the ball into the grandstand.
[ترجمه گوگل]او توپ را به داخل جایگاه کوبید
[ترجمه ترگمان]توپ را به جایگاه تماشاچیان زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A furious player kicked his racket into the grandstand.
[ترجمه گوگل]بازیکنی خشمگین راکت خود را با لگد وارد جایگاه شد
[ترجمه ترگمان]یکی از بازیکنان خشمگین سر خود را به جایگاه تماشاچیان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The game was played to a packed grandstand.
[ترجمه گوگل]بازی در جایگاهی مملو از سکو برگزار شد
[ترجمه ترگمان]این بازی برای a بسته بندی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. From our hotel room window, we had a grandstand view of the parade.
[ترجمه گوگل]از پنجره اتاق هتل، منظره ای از رژه دیدیم
[ترجمه ترگمان]از پنجره اتاق هتل ما منظره خوبی برای رژه رفتن داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From her house, we had a grandstand view of the celebrations.
[ترجمه گوگل]از خانه او، ما منظره ای از جشن ها را دیدیم
[ترجمه ترگمان]از خانه او، ما یک نمای کلی از این جشن ها داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were given a grandstand view of how the world's first new man-made fibre for 30 years is manufactured.
[ترجمه گوگل]به آن‌ها دیدی از نحوه تولید اولین الیاف جدید دست‌ساز جهان برای 30 سال داده شد
[ترجمه ترگمان]به آن ها دیدگاه grandstand درباره نحوه ساخت اولین لایه جدید خلق چین برای ۳۰ سال تولید شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pungent oil smoke wafts across the grandstand.
[ترجمه گوگل]دود تند نفت در سراسر جایگاه پخش می شود
[ترجمه ترگمان]دود تند روغن به جایگاه تماشاچیان مشرف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Grandstand presenter-turned-guru was hardly out of the headlines two years ago.
[ترجمه گوگل]مجری گرند استند که به گورو تبدیل شده بود، دو سال پیش به سختی از تیتر اخبار خارج شد
[ترجمه ترگمان]دو سال پیش The turned مجری Grandstand به زحمت از اخبار روزنامه ها خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some swimming pools have a grandstand for people to watch races.
[ترجمه گوگل]برخی از استخرها جایگاهی برای تماشای مسابقات دارند
[ترجمه ترگمان]بعضی از استخرهای شنا a برای تماشای مسابقات دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The gentry on the grandstand laughed too, though in a much more refined way, of course.
[ترجمه گوگل]نجیب‌زاده‌های حاضر در جایگاه نیز خندیدند، البته به شیوه‌ای بسیار دقیق‌تر
[ترجمه ترگمان]نجبا نیز به خنده افتادند، هر چند که در راه بسیار more بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our seats are in the grandstand.
[ترجمه گوگل]صندلی های ما در جایگاه است
[ترجمه ترگمان]صندلی های ما در جایگاه تماشاچی ها قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's shady in the grandstand and more comfortable for you.
[ترجمه گوگل]در جایگاه تاریک است و برای شما راحت تر است
[ترجمه ترگمان]اینجا پر سایه است و برای تو راحت تر و راحت تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Q. Have you played a lot on the grandstand?
[ترجمه گوگل]س آیا زیاد روی سکو بازی کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]سوال: آیا شما کاره ای زیادی را در the بازی کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حضار (اسم)
attendance, audience, grandstand

شنوندگان (اسم)
grandstand

خود نمایی کردن (فعل)
pose, spark, grandstand, flaunt, dash, show off, posture

انگلیسی به انگلیسی

• seating area for spectators (at athletic events, parades, etc.)
located in a grandstand; having a view which resembles the view seen from a grandstand
do something in order to win applause from the audience (often used about politicians giving speeches)
a grandstand is a covered stand for spectators at sporting events.
main seating area at a sporting event

پیشنهاد کاربران

بپرس