اسم ( noun )
• (1) تعریف: collectively, the small hard seeds of cereal plants such as wheat or rice, used for food and often ground into flour.
• مترادف: cereal
• مشابه: barley, buckwheat, corn, grist, groats, oats, rice, rye, seed, wheat
• مترادف: cereal
• مشابه: barley, buckwheat, corn, grist, groats, oats, rice, rye, seed, wheat
- These animals are typically fed grain.
[ترجمه mdnw] این حیوانات توسط غلات تغذیه میشوند|
[ترجمه گوگل] این حیوانات معمولاً با غلات تغذیه می شوند[ترجمه ترگمان] این حیوانات معمولا غلات خورده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The grain is stored in the silo.
[ترجمه M] دانه در سیلو هست|
[ترجمه گوگل] دانه در سیلو ذخیره می شود[ترجمه ترگمان] دانه در سیلوی انبار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a hard, individual seed of a cereal plant.
• مترادف: kernel
• مترادف: kernel
- A few grains of wheat spilled out of the sack.
[ترجمه گوگل] چند دانه گندم از گونی بیرون ریخت
[ترجمه ترگمان] چند دانه گندم از کیسه بیرون ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چند دانه گندم از کیسه بیرون ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She sprinkled the grains over the yard for the chickens.
[ترجمه گوگل] دانه ها را برای جوجه ها روی حیاط پاشید
[ترجمه ترگمان] دانه های ذرت را روی حیاط ریخت تا جوجه ها را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانه های ذرت را روی حیاط ریخت تا جوجه ها را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: cereal plants, such as wheat, corn, rice and the like.
• مترادف: cereals
• مشابه: grasses, seed plants
• مترادف: cereals
• مشابه: grasses, seed plants
- The farmer planted grain in the larger fields and vegetables in the smaller.
[ترجمه گوگل] کشاورز در مزارع بزرگتر غلات و در مزارع کوچکتر سبزیجات کاشت
[ترجمه ترگمان] کشاورز گندم را در مزارع بزرگ تر و سبزیجات در مناطق کوچک تر کاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشاورز گندم را در مزارع بزرگ تر و سبزیجات در مناطق کوچک تر کاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: any tiny, hard particle.
• مترادف: granule, particle, speck
• مشابه: crumb, fleck, kernel, molecule, pellet
• مترادف: granule, particle, speck
• مشابه: crumb, fleck, kernel, molecule, pellet
- Only a few grains of salt came out of the shaker.
[ترجمه گوگل] فقط چند دانه نمک از شیکر بیرون آمد
[ترجمه ترگمان] فقط چند دانه نمک از the بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فقط چند دانه نمک از the بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: the lengthwise pattern in materials such as wood, fabric, or leather.
• مشابه: pattern, streaks, surface, texture
• مشابه: pattern, streaks, surface, texture
- By looking at the grain, he can tell which kind of wood the table is made of.
[ترجمه گوگل] با نگاه کردن به دانه، می تواند بفهمد که میز از چه نوع چوبی ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] با نگاه کردن به غلات، می تواند بگوید که کدام چوب از آن ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با نگاه کردن به غلات، می تواند بگوید که کدام چوب از آن ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: in certain systems of weight, the smallest unit, derived from the weight of a ripe grain of wheat and equal to one seven-thousandth of a pound or 64.798 milligrams.
• (7) تعریف: the smallest amount.
• مترادف: atom, hint, iota, jot, molecule, particle, scintilla, smidgen, soup�on, touch, trace, whit
• مشابه: bit, modicum, mote, shred, speck
• مترادف: atom, hint, iota, jot, molecule, particle, scintilla, smidgen, soup�on, touch, trace, whit
• مشابه: bit, modicum, mote, shred, speck
- There's not a grain of honesty in him.
[ترجمه گوگل] ذره ای از صداقت در او نیست
[ترجمه ترگمان] هیچ ذره ای از صداقت در او وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هیچ ذره ای از صداقت در او وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (8) تعریف: natural character or disposition.
• مترادف: disposition, spirit, temperament, tendency
• مشابه: character, inclination, mentality
• مترادف: disposition, spirit, temperament, tendency
• مشابه: character, inclination, mentality
- against the American grain
[ترجمه گوگل] در برابر غلات آمریکایی
[ترجمه ترگمان] در برابر گندم آمریکایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در برابر گندم آمریکایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: grains, graining, grained
حالات: grains, graining, grained
• (1) تعریف: to form into grains; granulate.
• مترادف: granulate
• مشابه: pellet
• مترادف: granulate
• مشابه: pellet
• (2) تعریف: to paint in imitation of wood, stone, or the like.
• مترادف: striate
• مشابه: comb, fleck, stipple, streak
• مترادف: striate
• مشابه: comb, fleck, stipple, streak
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to form grains.
• مترادف: granulate
• مترادف: granulate