graduate

/ˈɡrædʒəwət//ˈɡrædʒʊeɪt/

معنی: فارغ التحصیل، لیسانسیه، درجه بندی کردن، فارغالتحصیل شدن، بتدریج تغییر یافتن
معانی دیگر: فارغ التحصیل کردن یا شدن، دوره ای را تمام کردن (در دانشگاه)، وابسته به دوره های بالاتر از لیسانس، مدرج کردن، کلاسه کردن، تصاعدی کردن، دیپلمه، دارای گواهینامه، دارای جواز، فرهیخته، دانش آموخته، کسی که دوره ای را تمام کرده است، درجه به درجه تغییر کردن، (بطری یا لوله) مدرج، درجه گرفتن ازدانشکده یادانشگاه، فاره التحصیل شدن، صاحب درجه

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: graduates, graduating, graduated
(1) تعریف: to be given a degree or diploma upon completing studies at a school, college, or university.

- My daughter will be graduating from high school this spring.
[ترجمه دنیا] دنیا این بهار از دبیرستان فاغ التحصیل خواهد شد
|
[ترجمه ستی] دخترم این بهار فارغ تحصیل می شود
|
[ترجمه گوگل] دخترم بهار امسال از دبیرستان فارغ التحصیل می شود
[ترجمه ترگمان] دخترم در بهار امسال از دبیرستان فارغ التحصیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He will not graduate if he doesn't fulfill his science requirement.
[ترجمه برزین] او نمی تواند فارق التحصیل شود اگر نیازی به علم نداشته باشد
|
[ترجمه fardin] درصورتی که شرایط علمی موردنیاز رو کامل انجام ندهد فارغ التحصیل نخواهد شد.
|
[ترجمه N.K] اگر نیاز علمی خود را برآورده نکند فارغ التحصیل نخواهد شد.
|
[ترجمه گوگل] اگر نیاز علمی خود را برآورده نکند فارغ التحصیل نمی شود
[ترجمه ترگمان] اگر او نیازهای علمی خود را برآورده نکند، فارغ التحصیل نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to change by degrees.
مشابه: change

- The penalties graduate according to the seriousness of the offense.
[ترجمه Dybala] جرایم مطابق با شدت جرم درجه بندی می شوند.
|
[ترجمه گوگل] مجازات ها با توجه به جدیت تخلف تکمیل می شود
[ترجمه ترگمان] مجازات با توجه به جدی بودن جرم، فارغ التحصیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to grant a degree or diploma to.

- The school graduated him even though he had not completed his work.
[ترجمه گوگل] مدرسه او را فارغ التحصیل کرد، اگرچه او کارش را کامل نکرده بود
[ترجمه ترگمان] مدرسه با وجود اینکه کارش را تمام نکرده بود، او را فارغ التحصیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to arrange or divide by degrees, levels, or grades.
مترادف: categorize, class, classify, grade, rank, rate, sort, type
مشابه: arrange, group, order, pigeonhole, place, position, size, value

- The state has begun to graduate driver's licenses so that a young driver becomes fully licensed only over time.
[ترجمه گوگل] ایالت فارغ التحصیل گواهینامه رانندگی را آغاز کرده است تا یک راننده جوان تنها در طول زمان گواهینامه کامل دریافت کند
[ترجمه ترگمان] دولت گواهی نامه رانندگی را شروع کرده است به طوری که یک راننده جوان تنها در طول زمان دارای مجوز کامل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: one who has completed academic requirements and obtained a degree or diploma.
مترادف: grad
مشابه: alumna, alumnus, bachelor, doctor

- She is a graduate of Harvard University.
[ترجمه Ali] او فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد است
|
[ترجمه گوگل] او فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد است
[ترجمه ترگمان] او فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Many graduates return to the school for homecoming weekend in the fall.
[ترجمه گوگل] بسیاری از فارغ التحصیلان برای تعطیلات آخر هفته در پاییز به مدرسه باز می گردند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از فارغ التحصیلان تعطیلات آخر هفته در پاییز به مدرسه باز می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to study beyond a bachelor's degree.
مشابه: postgraduate

- She wants to go on for a graduate degree.
[ترجمه گوگل] او می خواهد برای تحصیلات تکمیلی ادامه دهد
[ترجمه ترگمان] او می خواهد مدرک کارشناسی ارشد بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The university has a highly respected graduate program in engineering.
[ترجمه گوگل] این دانشگاه دارای یک برنامه تحصیلات تکمیلی معتبر در رشته مهندسی است
[ترجمه ترگمان] این دانشگاه دارای یک برنامه تحصیلات تکمیلی بسیار محترم در رشته مهندسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His friends are mostly other graduate students.
[ترجمه هلنا] بیشتر دوستان او فارغ التحصیل شده و تحصیل کرده هستند
|
[ترجمه گوگل] دوستان او اکثراً دیگر دانشجویان کارشناسی ارشد هستند
[ترجمه ترگمان] دوستانش بیشتر دانشجویان فارغ التحصیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. graduate school
مدرسه ای که درجات بالاتر از لیسانس می دهد

2. graduate student
دانشجوی دوره ی فوق لیسانس یا دکترا

3. graduate studies
رشته های فوق لیسانس

4. a graduate physician
پزشک دارای دیپلم پزشکی

5. a graduate pilot
خلبان دارای گواهینامه

6. to graduate from college with distinction
از دانشگاه با امتیاز فارغ التحصیل شدن

7. a high school graduate
فارغ التحصیل دبیرستان

8. he is a graduate of harvard
او فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد است.

9. Here's to the happy graduate for the job you have already done. And here's a happy future that is a most successful one. I pray you will as soon as possible make your name known in the world.
[ترجمه گوگل]در اینجا به فارغ التحصیلی خوشحال برای کاری که قبلا انجام داده اید و اینجا یک آینده شاد است که موفق ترین آینده است دعا می کنم هر چه زودتر نام خود را در جهان مطرح کنید
[ترجمه ترگمان]در اینجا به فارغ التحصیلان شاد شغلی که قبلا انجام داده اید، مراجعه کنید و این آینده ای خوب است که بسیار موفق است دعا می کنم هر چه زودتر اسمتان را در دنیا مشخص کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He joined the company as a graduate trainee.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کارآموز فارغ التحصیل به این شرکت پیوست
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کارآموز فارغ التحصیل به این شرکت پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Congratulations,graduate. May all your dreams and plans turn to fulfillment and success.
[ترجمه گوگل]تبریک میگم فارغ التحصیل باشد که تمام رویاها و برنامه های شما به تحقق و موفقیت تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]تبریک می گویم، فارغ التحصیل شده می توانید تمام رویاهای خود را به پایان برسانید و برای رسیدن به موفقیت و موفقیت برنامه ریزی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'll graduate next year.
[ترجمه vc.mn.vbhgj] من شاید سال دیگر فارغ التحصیل بشم
|
[ترجمه F.M] من سال دیگر فارغ التحصیل خواهم شد
|
[ترجمه Lady] من سال دیگه فارغ التحصیل میشم: )
|
[ترجمه امیر محمد محسنی] من سال بعد فارغ التحصیل خواهم شد.
|
[ترجمه گوگل]سال آینده فارغ التحصیل می شوم
[ترجمه ترگمان]سال دیگه فارغ التحصیل میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was taken on as a graduate trainee.
[ترجمه گوگل]او به عنوان کارآموز فارغ التحصیل پذیرفته شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کارآموز فارغ التحصیل دانشگاه انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I plan to graduate in July.
[ترجمه گوگل]من قصد دارم در جولای فارغ التحصیل شوم
[ترجمه ترگمان]من قصد دارم در ماه جولای فارغ التحصیل شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mary, a junior, will graduate next year.
[ترجمه لالا] مری جونیور در سال آینده فارغ التحصیل خواهد شد
|
[ترجمه گوگل]ماری، یک جوان، سال آینده فارغ التحصیل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ماری، دانشجوی سال سوم، سال آینده فارغ التحصیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Children graduate to the kindergarten, then pre-school, and then school.
[ترجمه گوگل]بچه ها از مهدکودک فارغ التحصیل می شوند، سپس پیش دبستانی و سپس مدرسه
[ترجمه ترگمان]بچه ها به مهد کودک می روند، بعد از مدرسه و بعد به مدرسه می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The company places great importance on graduate recruitment and training.
[ترجمه گوگل]این شرکت به جذب و آموزش فارغ التحصیلان اهمیت زیادی می دهد
[ترجمه ترگمان]این شرکت اهمیت زیادی در استخدام و آموزش فارغ التحصیلان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. A graduate of law and economics from Moscow State University, he had spent his life in academia.
[ترجمه گوگل]او فارغ التحصیل رشته حقوق و اقتصاد از دانشگاه دولتی مسکو بود و زندگی خود را در دانشگاه گذرانده بود
[ترجمه ترگمان]فارغ التحصیل حقوق و اقتصاد از دانشگاه ایالتی مسکو، او زندگی خود را در دانشگاه گذرانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فارغ التحصیل (اسم)
alumnus, graduate

لیسانسیه (اسم)
graduate, bachelor, licentiate, licensee

درجه بندی کردن (فعل)
grade, graduate, gradate

فارغ التحصیل شدن (فعل)
graduate

به تدریج تغییر یافتن (فعل)
graduate

تخصصی

[شیمی] استوانه مدرج، مدرج کردن، درجه بندى کردن، کلاسه کردن، تصاعدى کردن
[ریاضیات] درجه بندی کردن، مدرج کردن

انگلیسی به انگلیسی

• one who has completed a course of study and received a degree or diploma (i.e. at a university or college); glass vessel for measuring liquids
complete a course of study and receive a degree or diploma (as from a university or college); organize, arrange in grades; change gradually; grant a degree to one who has completed a course of study; divide into degrees, mark with degrees
having a degree or diploma; concerning studies beyond a bachelor's degree
a graduate is a student who has successfully completed a first degree at a university or college.
in the united states, a graduate is a student who has successfully completed high school or another educational course.
graduate students are students who have a first degree and are studying for a higher one.
when a student graduates, he or she has successfully completed a degree course at a university or college and receives a certificate that shows this.
in the united states, when someone graduates, they have successfully completed high school and receive a certificate or diploma that shows this.
if you graduate from one thing to another, you go from a less important job or position to a more important one.
see also graduated.

پیشنهاد کاربران

فارع التحصیل
فارغ شدن، آسوده شدن، تمام کردن، به پایان رساندن
when people “graduate”
from therapy, I suggest that they n keep working on themselves
فارغ التحصیل
مثال: She will graduate from university next year.
او سال آینده از دانشگاه فارغ التحصیل می شود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
graduate 2 ( n ) =a person who has a college or university degree, e. g. a graduate of Yale. a graduate student or course ( for students doing further study after their first degree )
graduate
graduate 1 ( n ) ( ɡr�dʒuət ) ( informal grad ) =a person who has completed their studies at a school, e. g. a high school graduate.
graduate
کارشناسی ارشد و دکترا
Means finish your studies at school or university
معنی:فارغ التحصیل شدن
فارغ التحصیلی
فارغالتحصیل.
مثال⬇️⬇️⬇️⬇️
She graduate in history from oxford university.
این خانم فارغ التحصیل تاریخ از دانشگاه آکسفورد هست.
definition: completing studies
Example➪➪➪➪It is an honor to graduate from Oxford University
فارغ التحصیل شدن از دانشگاه آکسفورد یک افتخار است. ➪➪➪➪➪معنی
V. ) Graduate ) میشه فارغ التحصیل شدن
لیسانس گرفتن
graduate=فارغ التحصیل شدن
جمله ی پیشنهادی=I want to study a graduate in history
کتاب Reach 4
Here you are❤
♥️Finish your studies at school or university
منبع:supplementary♥️
معنی فارسی: فارغ التحصیل شدن♥️

I want to graduate from a good university
اسم :
undergraduate ::: دانشجوی کارشناسی
graduate :::: فارغ التحصیل
postgraduate ::: دانشجوی تحصیلات تکمیلی
صفت :
undergraduate :::: کارشناسی
graduate :::: تحصیلات تکمیلی
...
[مشاهده متن کامل]

postgraduate ::: تحصیلات تکمیلی
postgraduate = graduate student
دانشجو تحصیلات تکمیلی

جمله نمونه:
I will graduate in three years
فآرغ التحصیــل
تدریجا ( تبدیل به . . . ) شدن
فارغ التحصیل شدن
فارغ التحصیل شدن
Finish your studied at school or university
تحصیلات تکمیلی، فوق لیسانس، دکتری
ورود به لیسانس
به پایان رساندن مدرسه
تمام کردن دوره
آسوده شدن از درس ها فارغ التحصیل
به پایان رساندن دانشگاه
فارغ التحصیل
فارغ اتحصیل

فارغ تحصیل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس