صفت ( adjective )
مشتقات: gradually (adv.), gradualness (n.)
مشتقات: gradually (adv.), gradualness (n.)
• : تعریف: occurring evenly by degrees.
• مترادف: incremental, progressive
• متضاد: abrupt, sharp, sheer, steep
• مشابه: even, gentle, graduated, measured, methodical, orderly, piecemeal, regular, successive, systematic
• مترادف: incremental, progressive
• متضاد: abrupt, sharp, sheer, steep
• مشابه: even, gentle, graduated, measured, methodical, orderly, piecemeal, regular, successive, systematic
- Studies show a gradual change in attitude toward the wealthy.
[ترجمه گوگل] مطالعات نشان می دهد که نگرش به افراد ثروتمند تغییر تدریجی دارد
[ترجمه ترگمان] مطالعات یک تغییر تدریجی در نگرش نسبت به ثروتمندان را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مطالعات یک تغییر تدریجی در نگرش نسبت به ثروتمندان را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The trail makes a gradual incline for about a mile before it evens out.
[ترجمه گوگل] این مسیر پیش از یکنواخت شدن، حدود یک مایل به تدریج شیب می کند
[ترجمه ترگمان] تا قبل از اینکه بالاخره از هم جدا شویم، مسیر به تدریج کمی شیب پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تا قبل از اینکه بالاخره از هم جدا شویم، مسیر به تدریج کمی شیب پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید