gracile

/ˈɡræsəl//ˈɡræsəl/

معنی: لاغر، کوچک، باریک
معانی دیگر: باریک اندام، دارای اندامی کشیده و زیبا، (به طور خوشایندی) باریک اندام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: gracileness (n.), gracility (n.)
(1) تعریف: slender.
متضاد: stubby, stumpy
مشابه: slender, slight, slim, tenuous

(2) تعریف: graceful.

جمله های نمونه

1. The afferent neurons from cuneate nucleus, gracile nucleus, nucleus of spinal tract of trigeminal nerve, nucleus of solitary tract mainly located below the level of obex.
[ترجمه گوگل]نورون های آوران از هسته میخی، هسته گراسیل، هسته کانال نخاعی عصب سه قلو، هسته دستگاه انفرادی عمدتا در زیر سطح اُبکس قرار دارند
[ترجمه ترگمان]نورون های برنده از هسته cuneate، هسته gracile، هسته ستون فقرات of، و هسته بخش انفرادی که عمدتا زیر سطح of قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At the time of their settlement/invasion, the Gracile were the most technologically advanced people in the world.
[ترجمه گوگل]در زمان استقرار/تهاجم، گراسیل پیشرفته‌ترین مردم جهان از نظر فناوری بودند
[ترجمه ترگمان]در زمان تسویه حساب و تهاجم، the پیشرفته ترین افراد جهان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gracile - 50, 000 years ago, the more slender 'Gracile' people; the ancestors of Australian Aborigines, arrived in Australia.
[ترجمه گوگل]Gracile - 50،000 سال پیش، افراد "گرسیل" لاغرتر بودند اجداد بومیان استرالیا وارد استرالیا شدند
[ترجمه ترگمان]Gracile - ۵۰ سال پیش، more slender، the استرالیایی، وارد استرالیا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Medio-Iaterally, the cervical projecting cells were located chiefly at the junctional area between the gracile and medial cuneate nuclei and at the ventromedial part of the latter.
[ترجمه گوگل]از نظر میانی، سلول‌های دهانه رحم عمدتاً در ناحیه اتصالی بین هسته‌های میخی گراسیل و میانی و در قسمت شکمی میانی دومی قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]Medio - Iaterally، سلول های دهانه رحم بیشتر در ناحیه junctional بین هسته های gracile و میانی و در قسمت ventromedial از دومی قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Results The neurons labelled by HRP were found in bilateral locus coeruleuses, and there was no obvious difference between the groups of gracile and cuneate nucleus.
[ترجمه گوگل]ResultsThe نورون های برچسب گذاری شده توسط HRP در لوکوس سرولوس های دو طرفه پیدا شد، و هیچ تفاوت آشکاری بین گروه gracile و هسته میخی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج نورون های برچسب دار شده توسط HRP در مکان هندسی دو جانبه یافت شدند و هیچ تفاوت آشکاری بین گروه های of و cuneate وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective: To provide the anatomic basis for transposition of pedicled gracile muscle flap for repairing the injury of perineum.
[ترجمه گوگل]هدف: ارائه پایه آناتومیک برای جابجایی فلپ عضله گراسیل ساق پا برای ترمیم آسیب پرینه
[ترجمه ترگمان]هدف: فراهم کردن اساس کالبدی برای جابجایی دریچه عضله pedicled gracile برای تعمیر آسیب of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Electric submersible pump unit is a complicated rotation machine which has gracile rotation shaft, and its manufacture and installation techniques are complicated.
[ترجمه گوگل]واحد پمپ شناور الکتریکی یک دستگاه چرخشی پیچیده است که دارای شفت چرخشی گراسیل است و تکنیک های ساخت و نصب آن پیچیده است
[ترجمه ترگمان]واحد پمپ آب درون چاهی یک دستگاه گردش پیچیده است که دارای شفت چرخش gracile و ساخت آن و تکنیک های نصب آن پیچیده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The herb tea consists essentially of feverfew, honeysuckle, lotus leaf, peppermint, reed root, Lophatherum gracile and liquorice.
[ترجمه گوگل]دمنوش گیاهی اساساً از گیاه تب دار، پیچ امین الدوله، برگ نیلوفر آبی، نعناع فلفلی، ریشه نی، Lophatherum gracile و شیرین بیان تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]چای گیاهی اساسا شامل feverfew، honeysuckle، برگ نیلوفر آبی، نعناع، ریشه نی، Lophatherum gracile و liquorice است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لاغر (صفت)
slight, gaunt, harsh, delicate, wizen, lean, weak, angular, skinny, thin, slim, emaciated, atrophic, spare, meager, exiguous, twiggy, gracile, scrannel, slink, lenten, scraggy, slab-sided, slimpsy, slimsy, unmelodious

کوچک (صفت)
small, short, little, fractional, tiny, minute, bantam, miniature, pocket, diminutive, petty, dinky, puny, runty, gracile, teeny, pint-size, pint-sized, small-fry, weeny

باریک (صفت)
delicate, tender, narrow, thin, capillary, strait, fragile, reedy, slender, tenuous, linear, thready, gracile

انگلیسی به انگلیسی

• slim, thin; slender with elegance and beauty

پیشنهاد کاربران

بپرس