governorship

/ˈɡəvərnərˌʃɪp//ˈɡəvərnərˌʃɪp/

حکمرانی، فرمانداری، مقام استانداری، استانداری، حکومت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the office, functions, jurisdiction, or term of a governor.

جمله های نمونه

1. his governorship of kashan lasted four years
فرمانداری او بر کاشان چهار سال به طول انجامید.

2. he acceded to the governorship
او به مقام فرمانداری رسید.

3. The Workers' Party failed to win a single governorship.
[ترجمه گوگل]حزب کارگران نتوانست حتی یک فرمانداری را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]حزب کارگران نتوانست در یک فرمانداری واحد پیروز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was elected to a US state governorship.
[ترجمه گوگل]او به عنوان فرماندار ایالت آمریکا انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]او برای فرمانداری ایالت متحده انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His governorship was marked by fairness and prosperity.
[ترجمه گوگل]ولایت او با انصاف و رفاه همراه بود
[ترجمه ترگمان]فرمانداری او از جانب انصاف و رفاه علامت گذاری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She looked on the governorship as a stepping - stone to the presidency.
[ترجمه گوگل]او به استانداری به عنوان پله ای برای رسیدن به ریاست جمهوری نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]او به فرمانداری به عنوان یک گام سنگی به سمت ریاست جمهوری نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The governorship went to a Democrat, Mrs Anne Richards.
[ترجمه گوگل]فرمانداری به یک دموکرات، خانم آن ریچاردز رسید
[ترجمه ترگمان]فرمانداری به یک دموکرات، خانم \"ان ریچاردز\" رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Despite his humbling defeat for the governorship of California in 196 the latter had made a remarkable comeback.
[ترجمه گوگل]علیرغم شکست متواضعانه خود برای فرمانداری کالیفرنیا در سال 196، این دومی بازگشت قابل توجهی داشت
[ترجمه ترگمان]با وجود شکست humbling وی برای فرمانداری کالیفرنیا در سال ۱۹۶، دومی دوباره بازگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His two-term governorship has been an exercise in incessant mutual support between Texas business and Texas politics.
[ترجمه گوگل]فرمانداری دو دوره او تمرینی برای حمایت متقابل بی وقفه بین تجارت تگزاس و سیاست تگزاس بوده است
[ترجمه ترگمان]فرمانداری دو دوره او یک ورزش در حمایت دو جانبه بین سیاست های تگزاس و تگزاس بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The election for the governorship of Tierra del Fuego was held on the same day.
[ترجمه گوگل]انتخابات فرمانداری تیرا دل فوئگو در همان روز برگزار شد
[ترجمه ترگمان]انتخابات فرمانداری تیرا دل Fuego در همان روز برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They have a better shot at claiming the governorship.
[ترجمه گوگل]آنها شانس بهتری برای ادعای استانداری دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در ادعای فرمانداری یک عکس بهتر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lebed plans his own comeback, running for the governorship of the Tula region next month.
[ترجمه گوگل]لبد برنامه بازگشت خود را دارد و ماه آینده برای فرمانداری منطقه تولا نامزد می شود
[ترجمه ترگمان]Lebed برنامه بازگشت خود را برنامه ریزی می کند و ماه آینده برای فرمانداری منطقه تولا اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So what about the governorship in 20 when he might face Mr Dewhurst?
[ترجمه گوگل]پس در مورد فرمانداری در 20 که ممکن است با آقای دیورست روبرو شود، چه می‌شود؟
[ترجمه ترگمان]پس در بیستم زمانی که ممکن است با آقای Dewhurst روبرو شود چه چیزی در مورد فرمانداری وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The English version states that Maori give up governorship or sovereignty to the British Crown.
[ترجمه گوگل]نسخه انگلیسی بیان می کند که مائوری فرمانداری یا حاکمیت خود را به ولیعهد بریتانیا واگذار می کند
[ترجمه ترگمان]نسخه انگلیسی نشان می دهد که مائوری می تواند فرمانداری یا حاکمیت بریتانیا را به پادشاهی بریتانیا واگذار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He looked on the governorship as a stepping - stone to the presidency.
[ترجمه گوگل]او به استانداری به عنوان پله ای برای رسیدن به ریاست جمهوری نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]او به فرمانداری به عنوان یک گام سنگی به سمت ریاست جمهوری نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• position of governor

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : govern / governmentalize
✅️ اسم ( noun ) : government / governor / governess / governorship / governance / governmentalization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : governing / governmental / gubernatorial / governable
✅️ قید ( adverb ) : governmentally

بپرس