تحت شعاع قرار گرفتن
تحت فرمان
تحت امر
تحت حاکمیت
تحت کنترل
اداره، مدیریت
حاکم بودن
. this plant, governed by an spicial gene
این گیاه، تحت تاثیر ژن خاصی قرار گرفته است.
To be run byTo be ruled byTo be commanded byTo have control ofTo be in control ofتوسط . . . اداره میشود.
تحت فرمان . . . کنترل و اداره میشود.
تحت کنترل - حاکمیتِ - ر یاستِ - نظارتِ. . . . اداره میشود.
... [مشاهده متن کامل]
تابع . . . می باشد.
جز تبعه ی . . . میباشد.
حکمرانی کردن - اداره میشود
در فرمان، تحت فرمان، متاثر از
تحت تاثیر
فرمانبردار
جامعه ای که تحت حاکمیت قرار می گیرد
تحت حاکمیت در آمدن
تحت حکومت قرار گرفتن
مطیع، گوش به فرمان، فرمانبردار
تحت حاکمیت
اتباع
مسئولیت چیزی را بر عهده گرفتن ، مسئولیت
مسئولیت چیزی را به عهده گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)