governable


معنی: رام
معانی دیگر: قابل حکومت، حکومت پذیر، اداره کردنی، فرمانبردار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of govern.

جمله های نمونه

1. The resources, or services, that are delivered are governable to ensure things like high availability, security, and quality.
[ترجمه گوگل]منابع یا خدماتی که ارائه می شوند برای اطمینان از مواردی مانند در دسترس بودن، امنیت و کیفیت بالا قابل کنترل هستند
[ترجمه ترگمان]منابع و یا خدمات که ارایه می شوند قابلیت اطمینان از چیزهایی مانند دسترسی بالا، امنیت و کیفیت را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Make MathService governable and transition the governance state to Assemble, as shown in Figure to indicate that the service is completely assembled.
[ترجمه گوگل]MathService را قابل کنترل کنید و حالت حاکمیت را به Assemble تغییر دهید، همانطور که در شکل نشان داده شده است تا نشان دهد که سرویس کاملاً مونتاژ شده است
[ترجمه ترگمان]زمانی که در شکل نشان داده شده است که این سرویس به طور کامل مونتاژ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cities have to be made governable, livable, and economically viable.
[ترجمه گوگل]شهرها باید قابل اداره، زیست و از نظر اقتصادی مقرون به صرفه شوند
[ترجمه ترگمان]شهرها باید قابل دوام، قابل سکونت، و از نظر اقتصادی قابل دوام باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The QQ numbers are objectively manageable and governable with economic values, which means they belongs to the "property" in Criminal Law and might become the object in the crime of stealing.
[ترجمه گوگل]اعداد QQ به طور عینی قابل مدیریت و کنترل با ارزش های اقتصادی هستند، به این معنی که آنها به "اموال" در حقوق جزا تعلق دارند و ممکن است به موضوع جرم سرقت تبدیل شوند
[ترجمه ترگمان]اعداد QQ به طور عینی قابل کنترل هستند و با ارزش های اقتصادی هماهنگ هستند، که به این معنی است که آن ها متعلق به \"ملک\" در قانون جنایی هستند و ممکن است به هدف دزدی تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Governable They can be managed and versioned through their life cycles from creation through upgrades and end of life.
[ترجمه گوگل]قابل کنترل می توان آنها را در طول چرخه زندگی خود از زمان ایجاد تا ارتقاء و پایان عمر مدیریت و نسخه کرد
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند از طریق چرخه های حیات خود از طریق ارتقا و پایان زندگی مدیریت و مدیریت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now you need to make the Service Interface governable and set the state to model phase.
[ترجمه گوگل]اکنون باید رابط سرویس را قابل کنترل کنید و حالت را روی فاز مدل قرار دهید
[ترجمه ترگمان]حالا شما باید رابط سرویس را ایجاد کنید و وضعیت را به مرحله مدل سازی اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The press was horrified and questioned whether Britain was still governable under a democratically elected administration.
[ترجمه گوگل]مطبوعات وحشت کردند و این سوال را مطرح کردند که آیا بریتانیا هنوز تحت یک دولت منتخب دموکراتیک قابل اداره است یا خیر
[ترجمه ترگمان]مطبوعات وحشتزده بودند و سوال می کردند که آیا بریتانیا هنوز تحت حکومت دموکراتیک انتخاب شده است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The method can be applied to other small sample experiment of simulation systems with HWIL for homing missile and governable variable systems.
[ترجمه گوگل]این روش را می توان برای آزمایش نمونه کوچک دیگر از سیستم های شبیه سازی با HWIL برای موشک های خانگی و سیستم های متغیر قابل کنترل استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]این روش می تواند برای دیگر آزمایش نمونه کوچک سیستم های شبیه سازی با HWIL برای سیستم های homing و سیستم های متغیر governable اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Summary: Democracy is based on the property and condition of economy foundation; it decides the governable range of the upper building.
[ترجمه گوگل]خلاصه: دموکراسی مبتنی بر اموال و شرایط پایه اقتصاد است محدوده قابل کنترل ساختمان فوقانی را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]خلاصه: دموکراسی براساس ویژگی و شرایط بنیان اقتصادی استوار است؛ و دامنه governable ساختمان بالایی را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He poses the question that most Americans prefer to gloss over: is California governable?
[ترجمه گوگل]او این سوال را مطرح می‌کند که اکثر آمریکایی‌ها ترجیح می‌دهند آن را نادیده بگیرند: آیا کالیفرنیا قابل اداره است؟
[ترجمه ترگمان]او سوالی را مطرح می کند که اکثر آمریکایی ها ترجیح می دهند آن را توجیه کنند: کالیفرنیا governable است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And he could get Mr Karzai and Pakistan to show that they mean to make Afghanistan governable.
[ترجمه گوگل]و او می تواند آقای کرزی و پاکستان را وادار کند تا نشان دهند که قصد دارند افغانستان را اداره کنند
[ترجمه ترگمان]و او می تواند به آقای کرزی و پاکستان کمک کند تا نشان دهند که قصد دارند افغانستان را governable کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The application and physical infrastructure, much like applications in SOA, must be discoverable, manageable, and governable.
[ترجمه گوگل]برنامه کاربردی و زیرساخت فیزیکی، دقیقاً مانند برنامه های کاربردی در SOA، باید قابل کشف، مدیریت و کنترل باشند
[ترجمه ترگمان]کاربرد و زیرساختار فیزیکی، مانند کاربردهای SOA، باید قابل کشف، قابل مدیریت، و قابل مدیریت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And that party now controls one house of Congress, which means that the country will not, in fact, be governable without that party's cooperation — cooperation that won't be forthcoming.
[ترجمه گوگل]و آن حزب اکنون یک مجلس کنگره را کنترل می کند، به این معنی که کشور در واقع بدون همکاری آن حزب قابل اداره نخواهد بود - همکاری ای که در راه نیست
[ترجمه ترگمان]و این حزب در حال حاضر یک خانه کنگره را کنترل می کند که به این معنی است که کشور در واقع بدون هم کاری حزبی که در آینده حاضر نخواهد بود، governable شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After the analysis and improvement of national mode, it is concluded that the most important factor that has influence on consumption behavior is per capita governable income.
[ترجمه گوگل]پس از تجزیه و تحلیل و بهبود حالت ملی، این نتیجه حاصل می شود که مهمترین عاملی که بر رفتار مصرف تأثیر دارد، درآمد سرانه قابل اداره است
[ترجمه ترگمان]بعد از تجزیه و تحلیل و بهبود وضعیت ملی، نتیجه گیری می شود که مهم ترین عاملی که بر رفتار مصرف تاثیر دارد سرانه درآمد سرانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رام (صفت)
domestic, tame, amenable, docile, meek, manageable, obedient, biddable, treatable, governable

انگلیسی به انگلیسی

• able to be governed; able to be ruled; able to be regulated

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : govern / governmentalize
✅️ اسم ( noun ) : government / governor / governess / governorship / governance / governmentalization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : governing / governmental / gubernatorial / governable
✅️ قید ( adverb ) : governmentally

بپرس