goods

/ˈɡʊdz//ɡʊdz/

معنی: متاع، محموله
معانی دیگر: کالا، مال التجاره، اروس، پارچه، (انگلیس) محموله، بار، جنس، اموال منقول، متعلقات شخصی، دارایی، دارایی منقول

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: movable property; possessions.
مترادف: belongings, paraphernalia, possessions, stuff, things
مشابه: belonging, chattels, property, trappings

(2) تعریف: merchandise; wares.
مترادف: inventory, merchandise, stock, wares
مشابه: cargo, commodities, commodity, dry goods, possession, ware

جمله های نمونه

1. goods at reduced rates
کالا به قیمت تخفیف یافته

2. goods in transit
کالاهای در دست حمل

3. goods of intermediate quality
کالاهای با مرغوبیت حد وسط

4. damaged goods
کالای آسیب دیده

5. dress goods
پارچه های لباسی

6. durable goods and nondurable goods such as clothes and food
کالاهای مانا (با دوام) و کالاهای نامانا (بی دوام) مانند لباس و خوراک

7. fungible goods such as petroleum or wheat are different from non-fungible goods such as rugs or paintings
کالاهای قابل معاوضه مانند نفت و گندم با کالاهای غیر قابل معاوضه مانند فرش و نقاشی فرق دارند.

8. imperishable goods
کالاهای فاسد نشدنی

9. importing goods and other intermediary trades
وارد کردن کالا و واسطه کاری های دیگر

10. inbound goods
کالاهای به مقصد داخل

11. luxury goods
کالاهای تجملی

12. sporting goods
کالاهای ورزشی

13. store goods
کالاهای فروشگاه (فروشگاهی)

14. substandaed goods
کالاهای زیر استانده

15. the goods arrived yesterday
محموله دیروز رسید.

16. the goods in the warehouse
کالاهای درون انبار

17. the goods that have suffered damage
کالاهایی که صدمه دیده اند

18. trashy goods fit only to be palmed on the unwary
کالاهای بنجل که فقط می شد آنها را به اشخاص ناآگاه قالب کرد

19. capital goods
کالاهای سرمایه ای

20. consumer goods
کالاهای مصرفی

21. declare goods (or earnings)
کالا (یا درآمد) خود را اعلام کردن (به منظور پرداخت مالیات)

22. durable goods
کالاهای بادوام،کالاهای پایا

23. the goods
(عامیانه) لازم،چیز اصیل،چیز معتبر

24. community of goods
داشتن کالا به طور مشترک

25. exchange of goods
مبادله ی کالا

26. to route goods through chicago
کالاها را از راه شیکاگو فرستادن

27. to send goods by air freight
کالا را از راه هوا فرستادن

28. unloading damaged goods
قالب کردن کالاهای آسیب دیده

29. deliver the goods
به قول خود عمل کردن

30. deliver the goods
(عامیانه) تحویل دادن،به وعده وفا کردن،شرایط لازم را حایز شدن

31. house hold goods
ابزار خانگی،کالاهای خانگی

32. an order for goods or services
سفارش کالا یا خدمات

33. the bestowal of goods
انبار کردن کالاها

34. the importation of goods from india
وارد کردن کالا از هند

35. the layout of goods at the store was quite impressive
آرایش و نمایش کالاها در فروشگاه بسیار چشمگیر بود.

36. the output of goods and services
تولید کالاها و خدمات

37. the quantity of goods produced is not more important than their quality
کمیت کالاهای تولیدی از کیفیت آنها مهم تر نیست.

38. the transport of goods by airplane is very expensive
حمل کالا با هواپیما بسیار گران است.

39. those two spirited goods out of the store room
آن دو قاچاقی کالا از انبار خارج می کردند.

40. to seize smuggled goods
کالاهای قاچاق را مصادره کردن

41. we shipped the goods overland
کالاها را از راه خشکی فرستادیم.

42. a free exchange of goods
تبادل آزادانه ی کالا

43. the boycott of the goods made by that country
تحریم کالاهای ساخت آن کشور

44. the ship landed the goods at bushehr
کشتی محمولات را در بوشهر تخلیه کرد.

45. get (or have) the goods on
(آمریکا - عامیانه) درباره ی سوابق سو کسی اطلاعات داشتن یا کشف کردن

46. sell a bill of goods
کلاه سر کسی گذاشتن،وعده ی پوچ دادن،درباغ سبز نشان دادن

47. it is stipulated that the goods be delivered in one week
تصریح شده است که کالا ظرف یک هفته تحویل داده شود.

48. the customs liked the new goods
مشتریان از کالای جدید خوششان آمد.

49. there, they also sell smuggled goods under the counter
در آنجا کالای قاچاق را هم یواشکی می فروشند.

50. to replenish a stock of goods
موجودی کالا را دوباره تکمیل کردن

51. sell someone a bill of goods
(عامیانه) گول زدن،انداختن به

52. a signed invoice presumes receipt of goods
بارنامه ی امضا شده نشانه ی دریافت کالا است.

53. he was deceived into buying stolen goods
با فریب به او مال دزدی فروختند.

54. this is the receipt of the goods i have bought for you
این رسید کالاهایی است که برایتان خریده ام.

55. this shop does not carry leather goods
این مغازه کالای چرمی ندارد (یا نمی فروشد).

56. those who were trafficking in stolen goods were arrested
آنهایی که کالاهای مسروقه را خرید و فروش می کردند بازداشت شدند.

57. we only deal with premium quality goods
ما فقط کالاهای ممتاز را خرید و فروش می کنیم.

58. you must pay customs for these goods
باید برای این اقلام عوارض گمرکی بپردازید.

59. he gathered gold and silver and plenteous goods
زر و سیم و کالاهای فراوان گردآوری کرد.

60. he is responsible for the consignment of goods
او مسئول فرستادن کالا است.

61. the new store sells different lines of foreign goods
فروشگاه جدید اقلام گوناگونی از کالاهای خارجی را به فروش می رساند.

62. there was a delay in the delivery of goods
تحویل کالا دستخوش تاخیر شد.

63. two weeks ago, he disposed of the stolen goods at a low price
دو هفته پیش کالاهای مسروقه را به قیمت ارزان رد کرد (فروخت).

مترادف ها

متاع (اسم)
article, thing, effects, commodity, goods, merchandise, chattels, ware

محموله (اسم)
load, goods, loading, shipment, consignment, lading

تخصصی

[حسابداری] کالا
[حقوق] جنس، کالا
[نساجی] کالا - کالای نساجی

انگلیسی به انگلیسی

• merchandise; belongings, personal possessions; movable property

پیشنهاد کاربران

۱. کالا. کالاها. اجناس ۲. اموال ۳. بار
مثال:
imports of luxury goods
واردات کالاها و اجناس لوکس
کالا یا جنس
مثلا goods illegally کالای غیر قانونی
جان ومال= goods and lives
goods: کالا، جنس
کالاها
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM
⭐Deliver the Goods
Provide what is expected
⭐deliver the goods
INFORMAL
provide that which is promised or expected
⁦👈🏿⁩"the command economy can't deliver the goods"
...
[مشاهده متن کامل]

OxfordDictionary@
⭐deliver/come up with the goods
If you deliver the goods, you do what people hope you will do
👈🏿Do you really think the England team can deliver ?the goods
ضرب المثل، با معادل فارسی:
از پس کاری بر آمدن
از عهده کار برآمدن

مواهب زندگی
گاها به معنی
مدرک داشتن علیه کسی که جرمی مرتکب شده مثلا I have goods on you یعنی من علیه تو مدرک دارم
اجناس
در حقوق = مبیع
things that are made to be sold
چیزایی که ساخته شدن تا فروش برن
"کالا"
خدمات {مهندسی}
کسب منافع مشارکت سیاسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس