در حالت کنایی، گاهی به معنای خوش شانسی آوردن یا پر خیر بودن به دلیل منفعت بردن از انجام یک کار است.
But in the end I decided to go and it's a good thing that I did because Mike and Jean couldn't go, so there were only three of us and Malcon was there, he's rolling in money
... [مشاهده متن کامل]
و خوش شانسی آوردم که رفتم چون. . . / خیلی خوب شد که رفتم چون. . . /خجسته و پر خیر بود که رفتم چون. . .
در اینجا علت خوش شانسی آوردن گوینده بیرون رفتن با دوستانش و آشنا شدن با شخصی پولدار است.
It's a good thing that I did = It's lucky that I went
Be a good thing that = be lucky/fortunate that
... [مشاهده متن کامل]
و خوش شانسی آوردم که رفتم چون. . . / خیلی خوب شد که رفتم چون. . . /خجسته و پر خیر بود که رفتم چون. . .
در اینجا علت خوش شانسی آوردن گوینده بیرون رفتن با دوستانش و آشنا شدن با شخصی پولدار است.
چقدر خوب که . . .
باز خوبه . . .
باز خوبه . . .
اتفاقات خوب
چیز خوب. . .
The good thing: be lucky that
Good thing we're over : چه خوب شد به هم زدیم ( رابطه رو )
خوب شد که . . .
چه خوب که. . .
یک چیز خوب