good fit

پیشنهاد کاربران

( Fit ( noun
۱ - تناسب ۲ - انتخاب مناسب
We must be sure that there’s a fit between the needs of the children and the education they receive.
ما باید مطمئن شویم یک تناسبی بین نیازهای بچه ها و آموزشی که دریافت می کنند وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مناسبA good fit = fit یک انتخاب مناسب
He is not fit to govern this country!�
او یک انتخاب مناسب نیست برای حکمرانی بر این کشور.
What makes you a good fit for this marketing role.
چی شما را ( تبدیل به ) یک انتخاب مناسب می کنه برای شغل بازار یابی
( چی باعث میشه برای شغل بازار یابی مناسب باشید؟ )
Then maybe engineering would be a good fit.
ممکنه مهندسی یک انتخاب مناسب باشد

• جور در آمدن با چیزی
مثال :
Then maybe engineering would be a good fit.
- پس شاید رشته ی مهندسی ( با خواسته و توانایی های تو ) جور در بیاد.
- پس شاید رشته ی مهندسی متناسب ( با خواسته و توانایی هات ) باشه.
...
[مشاهده متن کامل]

- پس شاید رشته ی مهندسی انتخاب خوبی برات باشه.
- پس شاید رشته ی مهندسی برات مناسب باشه.
☆ همه ی معانی بالا که آوردم برای جمله ی مثال درسته.

مناسب و درخور کاری یا چیزی بودن.