golden mean

/ˈɡoʊldənˈmiːn//ˈɡəʊldənmiːn/

(ترجمه ی انگلیسی عبارت لاتین: aurea mediocritas) میانه روی، حد وسط، دوری از افراط و تفریط، میانه روی، برکناری از افراط و تفریط

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the prudent, moderate course between extremes; happy medium.

- That candidate represents a golden mean between the two opposing political parties.
[ترجمه گوگل] این نامزد نشان دهنده میانگین طلایی بین دو حزب سیاسی مخالف است
[ترجمه ترگمان] این کاندیدا نماد طلایی بین دو حزب سیاسی مخالف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: see golden section.

جمله های نمونه

1. Treat students with the golden mean of the Confucian school, enthusiasm and patience.
[ترجمه گوگل]با دانش آموزان با میانگین طلایی مکتب کنفوسیوس، اشتیاق و صبر رفتار کنید
[ترجمه ترگمان]با دانش آموزان با میانگین طلایی مکتب کنفوسیوسی، شور و شکیبایی و صبر صحبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Golden Mean is a ratio that appears to connect (in some uncanny way) with all sorts of sensually pleasing creations, man-made and organic.
[ترجمه گوگل]میانگین طلایی نسبتی است که به نظر می رسد (به روشی عجیب) با انواع خلاقیت های دلپذیر، ساخته دست بشر و ارگانیک، ارتباط دارد
[ترجمه ترگمان]میانگین طلایی، نسبتی است که به نظر می رسد (به شیوه ای غیرطبیعی)با انواع آثار مطبوع و مطبوع، مصنوعی و ارگانیک متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The beauty of golden mean and harmony embodies the basic spirit of an cient Chinese arts.
[ترجمه گوگل]زیبایی میانگین طلایی و هارمونی روح اساسی هنرهای چینی باستان را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]زیبایی نماد طلایی و هماهنگی روح اصلی هنرهای رزمی چینی را در بر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You'd better find the golden mean between the two extremes.
[ترجمه گوگل]شما بهتر است میانگین طلایی را بین دو افراط پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است آن را بین دو extremes پیدا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Division adhere to the golden mean business, integrity - based.
[ترجمه گوگل]بخش به کسب و کار متوسط ​​طلایی، مبتنی بر یکپارچگی پایبند است
[ترجمه ترگمان]بخش به کسب وکار متوسط طلایی، یکپارچگی - محور پایبند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A sage once reduced all virtue to the golden mean.
[ترجمه گوگل]زمانی یک حکیم تمام فضیلت ها را به میانگین طلایی تقلیل داد
[ترجمه ترگمان]یک گل روزی همه فضیلت را به معنای طلایی کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The golden mean says moderation all things is the best way to live one's live life.
[ترجمه گوگل]میانگین طلایی می گوید اعتدال در همه چیز بهترین راه برای زندگی زنده است
[ترجمه ترگمان]میانگین طلایی می گوید اعتدال همه چیزها بهترین راه برای زندگی زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then he joined his sets to the golden mean number system and transfinite dimension theory.
[ترجمه گوگل]سپس او مجموعه‌های خود را به سیستم اعداد میانگین طلایی و نظریه ابعاد بینهایت پیوست
[ترجمه ترگمان]سپس او به مجموعه های خود در نظریه اعداد میانگین طلایی و نظریه بعد transfinite پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Aristotle advocates the golden mean principle of consumption ethics, objects to waste and miserliness, attaches importance to temperance, and emphasizes the education of people's consumption ethics.
[ترجمه گوگل]ارسطو از اصل میانگین طلایی اخلاق مصرف حمایت می کند، به اتلاف و بخل اعتراض می کند، به اعتدال اهمیت می دهد و بر آموزش اخلاق مصرف مردم تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]\"ارسطو\" از اصل طلایی اصول اخلاقی مصرف، اشیا به مواد زائد و miserliness استفاده می کند، و اهمیت قائل شدن به \"میانه روی\" را مشخص می کند و بر آموزش اخلاق مصرف مردم تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The golden mean says moderation in all things is the best way to live one's life.
[ترجمه گوگل]میانگین طلایی می گوید اعتدال در همه چیز بهترین راه برای زندگی کردن است
[ترجمه ترگمان]میانگین طلایی می گوید میانه روی در همه چیزها بهترین راه زندگی کردن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Everything needs to meet the golden mean and the of the revolution of heaven earth.
[ترجمه گوگل]همه چیز باید به میانگین طلایی و انقلاب زمین آسمانی برسد
[ترجمه ترگمان]همه چیز نیازمند آن است که معنای زرین و انقلاب زمین آسمان را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My philosophy of life is to stick close to the golden mean.
[ترجمه گوگل]فلسفه زندگی من نزدیک شدن به میانگین طلایی است
[ترجمه ترگمان]فلسفه زندگی من به معنای نزدیک شدن به معنای طلایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• desirable middle ground between two extremes (according to the philosophy of aristotle); moderate manner, means of compromise, equal depth

پیشنهاد کاربران

قاعدهءطلایی
اشاره به ایده ارسطو دربارهء رجحان تعادل، تناسب، تقارن و توازن بر افراط و تفریط علی الخصوص در مباحث فضیلت های اخلاقی و زیباشناختی
This term refers to finding the perfect middle ground or compromise between two extremes. It involves avoiding extremes and finding a solution that is considered the most optimal or ideal.
این اصطلاح به یافتن حد وسط کامل یا سازش بین دو افراط اشاره دارد. این شامل اجتناب از افراط و یافتن راه حلی است که بهینه ترین یا ایده آل ترین راه حل در نظر گرفته شود.
...
[مشاهده متن کامل]

For instance, in a conflict between two friends, a mediator might help them find the golden mean by encouraging open communication and understanding.
In a business negotiation, finding the golden mean might involve reaching a compromise that benefits both parties.
A person seeking a healthy lifestyle might strive to find the golden mean between indulgence and strict discipline.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-compromise/
golden mean: معنای طلایی، حد اعتدال
نسبت طلایی

بپرس