( عامیانه )
چکش طلایی.
استعاره از ناتوانی در تشخیص و دیدن سایر نتایج یا راه حل های ممکن در صورتی که فردبیش از حد به ابزار، روش یا تفکر خاصی تکیه کند. اگر تنها چیزی که دارید یه چکشه اونوقت همه چیز رو به شکل میخ میبینید.
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
The trouble with these Freudian scholars is that they don't realize some things can be taken at face value. The golden hammer is a real problem
مترادف:
Maslow's hammer ( قانون مازلو )
the law of the instrument ( قانون ابزار )
چکش طلایی.
استعاره از ناتوانی در تشخیص و دیدن سایر نتایج یا راه حل های ممکن در صورتی که فردبیش از حد به ابزار، روش یا تفکر خاصی تکیه کند. اگر تنها چیزی که دارید یه چکشه اونوقت همه چیز رو به شکل میخ میبینید.
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
مترادف:
Maslow's hammer ( قانون مازلو )
the law of the instrument ( قانون ابزار )