gold medal

/ɡoʊldˈmedəl//ɡəʊldˈmedəl/

مدال طلا، مدال آب طلا دار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the award for winning first place in an Olympic or other competition, with silver and bronze medals going to second and third place winners.

جمله های نمونه

1. All the tipsters were wrong about the gold medal winner.
[ترجمه گوگل]همه راهنمایی ها در مورد برنده مدال طلا اشتباه کردند
[ترجمه ترگمان]همه the در مورد برنده مدال طلا اشتباه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Winning the gold medal was yet another feather in her cap.
[ترجمه گوگل]کسب مدال طلا یک پر دیگر در کلاه او بود
[ترجمه ترگمان]برنده مدال طلا هنوز پر دیگری در کلاهش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mayor presented him with a gold medal at an official city reception.
[ترجمه گوگل]شهردار در مراسم استقبال رسمی شهر به وی مدال طلا اهدا کرد
[ترجمه ترگمان]شهردار او را با مدال طلا در یک میهمانی رسمی شهر معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He topped off his career with an Olympic gold medal.
[ترجمه گوگل]او کار خود را با مدال طلای المپیک به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]او با مدال طلای المپیک کارش را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He won a gold medal in the 100 metres.
[ترجمه گوگل]او در دوی 100 متر مدال طلا گرفت
[ترجمه ترگمان]او در ۱۰۰ متر یک مدال طلا کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If u practice hard, u'll get a gold medal.
[ترجمه گوگل]اگر سخت تمرین کنید، مدال طلا می گیرید
[ترجمه ترگمان]اگه خیلی سخت تمرین کنی مدال طلا می گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The year before last he won a gold medal, and the year before that he won a silver.
[ترجمه گوگل]سال قبل مدال طلا و سال قبل از آن نقره گرفت
[ترجمه ترگمان]یک سال پیش برنده مدال طلا شد و یک سال پیش از آن مدال نقره گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She is hoping to win the gold medal.
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که مدال طلا را کسب کند
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است مدال طلا را ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She overcame injury to win the Olympic gold medal.
[ترجمه گوگل]او با غلبه بر مصدومیت مدال طلای المپیک را کسب کرد
[ترجمه ترگمان]او بر جراحت غلبه کرد و مدال طلای المپیک را برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The gold medal continues to elude her.
[ترجمه گوگل]مدال طلا همچنان از او دور است
[ترجمه ترگمان]مدال طلا همچنان از دست او دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She won a gold medal at the last Olympics.
[ترجمه گوگل]او در المپیک گذشته مدال طلا گرفت
[ترجمه ترگمان]او در المپیک گذشته مدال طلا کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All contestants want to win the gold medal.
[ترجمه گوگل]همه شرکت کنندگان خواهان کسب مدال طلا هستند
[ترجمه ترگمان]همه شرکت کنندگان می خواهند مدال طلا را کسب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Redgrave collected his fifth Olympic gold medal in Sydney.
[ترجمه گوگل]ردگریو پنجمین مدال طلای المپیک خود را در سیدنی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]Redgrave پنجمین مدال طلای المپیک خود را در سیدنی کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She won the gold medal in the women's marathon at this year's Olympic Games.
[ترجمه گوگل]او مدال طلای ماراتن بانوان را در بازی‌های المپیک امسال به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او در دومین ماراتن زنان در بازی های المپیک امسال مدال طلا کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• prize given for first place in some competitions
a gold medal is a medal made of gold which is awarded as first prize in a contest or competition.

پیشنهاد کاربران

بپرس