کاری یا تصمیمی که حتما باید در آینده انجام شود.
مثال:
خیال دارم فردا حتما درخت ها را آبیاری کنم.
این همون ساختار going to هست که برای آینده به کار میره.
I have to do something یعنی الان باید فلان کارو کنم.
I'm gonna have to do sth یعنی در آینده باید فلان کارو کنم.
حتی به شکل شرطی هم میشه به کارش برد.
... [مشاهده متن کامل]
Okay, you did it, i have to do that then
یعنی الان دیگه مجبورم اینکارو کنم.
If you do it, i'm gonna have to do that
اگر اگر فلان کارو کنی من اونکارو مجبور میشم انجام بدم.
یادمه توی یه پانلی از inception دیکاپریو میگفت:
If you want my help, you're gonna have to be open with me
از نظر گرامری اینطوریه، هر چند فک کنم ساختار going to have to هم کمی مودبانه تر باشه.
I have to do something یعنی الان باید فلان کارو کنم.
I'm gonna have to do sth یعنی در آینده باید فلان کارو کنم.
حتی به شکل شرطی هم میشه به کارش برد.
... [مشاهده متن کامل]
یعنی الان دیگه مجبورم اینکارو کنم.
اگر اگر فلان کارو کنی من اونکارو مجبور میشم انجام بدم.
یادمه توی یه پانلی از inception دیکاپریو میگفت:
از نظر گرامری اینطوریه، هر چند فک کنم ساختار going to have to هم کمی مودبانه تر باشه.
باید در اینده . . . انجام بدهم
im going to have to do somethin about it
باید کاری در موردش انجام بدم. یا مجبورم انجام بدم
باید کاری در موردش انجام بدم. یا مجبورم انجام بدم