پرکاربردترین معانی:
۱ ) وقوع چیزی / رخ دادن یا در حال اتفاق افتادن ( happening ) :
- What's going on here
- ( اینجا چه خبره؟ )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
... [مشاهده متن کامل]
۲ ) ادامه داشتن یا دادن ( continue ) :
- The meeting is still going on
- ( جلسه هنوز ادامه داره. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
3 ) جلو رفتن/ پیش رفتن/ پیشروی کردن/ پیشرفت کردن ( proceed ) :
- Let's go on to the next topic
- ( بیایید به موضوع بعدی بپردازیم. )
- How is the project going on
- ( پروژه چطور پیش میره؟ )
- We need to go on with our plans
- ( باید با برنامه هامون پیش بریم. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۴ ) شروع کردن ( start ) :
- He went on to explain the details
- ( او شروع به توضیح جزئیات کرد. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۵ ) اعتماد کردن یا تکیه کردن ( rely ) :
- Don’t go on what others say
- ( به حرف دیگران اعتماد نکن. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۶ ) طول کشیدن یا امتداد دادن یا داشتن ( extend ) :
- The meeting went on longer than expected
- ( جلسه بیشتر از حد انتظار طول کشید. )
- The road goes on for miles
- ( جاده کیلومترها ادامه دارد. )
- The river goes on until it reaches the sea
- ( رودخانه تا رسیدن به دریا ادامه دارد. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۷ ) موفق شدن ( succeed ) :
- She went on to become a famous artist
- ( او موفق شد که هنرمند مشهوری بشه. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۸ ) نزدیک شدن به یک سن خاص ( Approaching an age ) :
- He's going on fifty
- ( او تقریباً پنجاه ساله است.
۱ ) وقوع چیزی / رخ دادن یا در حال اتفاق افتادن ( happening ) :
- ( اینجا چه خبره؟ )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
... [مشاهده متن کامل]
۲ ) ادامه داشتن یا دادن ( continue ) :
- ( جلسه هنوز ادامه داره. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
3 ) جلو رفتن/ پیش رفتن/ پیشروی کردن/ پیشرفت کردن ( proceed ) :
- ( بیایید به موضوع بعدی بپردازیم. )
- ( پروژه چطور پیش میره؟ )
- ( باید با برنامه هامون پیش بریم. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۴ ) شروع کردن ( start ) :
- ( او شروع به توضیح جزئیات کرد. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۵ ) اعتماد کردن یا تکیه کردن ( rely ) :
- ( به حرف دیگران اعتماد نکن. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۶ ) طول کشیدن یا امتداد دادن یا داشتن ( extend ) :
- ( جلسه بیشتر از حد انتظار طول کشید. )
- ( جاده کیلومترها ادامه دارد. )
- ( رودخانه تا رسیدن به دریا ادامه دارد. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۷ ) موفق شدن ( succeed ) :
- ( او موفق شد که هنرمند مشهوری بشه. )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۸ ) نزدیک شدن به یک سن خاص ( Approaching an age ) :
- ( او تقریباً پنجاه ساله است.
استمرار
در جریان
وحود دارد
وحود دارد
یعنی ۳۰ سالشه اما مثل آدم ۵۰ ساله رفتار میکنه
عینک روی صورتم قرار می گیرد.
می توانیم بگوییم ، عینک به صورتم می آید.
و هر وقت ناراحت میشم از اینکه وقت آزاد کافی ندارم ( سرم خلوت نیس ) ، از این میترسم که دیگران ممکنه تنبل خطابم کنن
سرم خلوته
کار زیادی ندارم
دوستان یه معنی هم میده یعنی تقریبا. خصوصا وقتی آخر جمله میاد ولی نه انحصارا آخر جمله. nearly - almost
مثال :
1. It was going on midnight when we left the party
2. There were going on 200 people at their wedding
ولی معنی بالا غیر رسمیه
کاربرد دیگه درباره سنه
used for saying that someone behaves like a much older person:
"How old is Brian?" "30 going on 50. "
خود go on هم میشه پیش رفتن - جلو رفتن
مثال :
ولی معنی بالا غیر رسمیه
کاربرد دیگه درباره سنه
خود go on هم میشه پیش رفتن - جلو رفتن
پیشامد، رخداد
۱ ) مخصوصا به همراه what به معنی یک مسئله اتفاق افتاده و همچنان تداوم یافته. یک مثال:
I need to speak to ali and tell him what's going on.
باید با علی صحبت کنم و به او بگویم که چه خبر است.
۲ ) جاری بودن، واقع شدن، تداوم یافتن
۳ ) نزدیکی به امری
باید با علی صحبت کنم و به او بگویم که چه خبر است.
۲ ) جاری بودن، واقع شدن، تداوم یافتن
۳ ) نزدیکی به امری
اتفاقی که رخ داده، اتفاق، چیزی که پیش اومده
درجریان. جاری
واقع شدن، تداوم
رخ دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)