goer

/ˈɡoʊə//ˈɡəʊə/

معنی: قدم، دوستدار، رونده
معانی دیگر: کسی که می رود، عازم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one that goes.

(2) تعریف: a person who attends something regularly (usu. used in combination).

- a playgoer
[ترجمه گوگل] یک بازیباز
[ترجمه ترگمان] یه playgoer
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- concertgoers
[ترجمه گوگل] کنسرت‌بازان
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She's a real goer she'll do anything with anyone!
[ترجمه گوگل]او یک مسافر واقعی است که با هر کسی هر کاری انجام می دهد!
[ترجمه ترگمان]او یک مرد واقعی است او هر کاری را با کسی انجام می دهد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Apparently, she was a bit of a goer before she got married.
[ترجمه گوگل]ظاهرا او قبل از ازدواج کمی اهل رفت و آمد بوده است
[ترجمه ترگمان]ظاهرا قبل از ازدواج یه ذره رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She's a bit of a goer.
[ترجمه گوگل]او کمی اهل رفتن است
[ترجمه ترگمان]اون یه ذره از پا در اومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. By some estimates, as many as one caucus goer in four has yet to pick a candidate.
[ترجمه گوگل]بر اساس برخی برآوردها، از هر چهار شرکت کننده، یک نفر هنوز نامزدی را انتخاب نکرده است
[ترجمه ترگمان]براساس برخی برآوردها، بسیاری از مردم به عنوان یکی از اعضای یک انجمن در چهار کشور هنوز یک کاندیدا را انتخاب نکرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If the business is a goer, the entrepreneur moves on to the full Enterprise Allowance system and gets back any surplus funds.
[ترجمه گوگل]اگر کسب‌وکار رفت‌وآمد باشد، کارآفرین به سیستم کامل Enterprise Allowance می‌رود و هرگونه وجوه مازاد را پس می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]اگر شرکت، a است، کار آفرین بر روی سیستم کامل ذخیره پول حرکت می کند و هر گونه سرمایه مازاد را جبران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Alex Vandervoort was a committed party - goer, and loved gourmet food and wine.
[ترجمه گوگل]الکس واندروورت مهمانی متعهدانه ای بود - مهمان، و عاشق غذا و شراب لذیذ بود
[ترجمه ترگمان]الکس Vandervoort یک شرکت وابسته به حزب بود و عاشق غذا و شراب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The frequent spa - goer can find his own retreat after everyday hectic work.
[ترجمه گوگل]گردشگر مکرر آبگرم می تواند پس از کار پر مشغله روزمره، استراحتگاه خود را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]یکی از goer که به چشمه های آب معدنی می رود، می تواند پس از کار پر شور و هیجان هر روز عقب نشینی خود را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Are you a film goer?
[ترجمه گوگل]اهل سینما هستی؟
[ترجمه ترگمان]شما از goer هم عکس می گیرید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Are you a party goer?
[ترجمه گوگل]اهل مهمانی هستید؟
[ترجمه ترگمان]تو یه آدم پارتی هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am a film goer.
[ترجمه گوگل]من اهل فیلم هستم
[ترجمه ترگمان]من یک goer film
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her daughter has described her as " never a cinema - goer "
[ترجمه گوگل]دخترش او را به عنوان «هرگز اهل سینما» توصیف کرده است
[ترجمه ترگمان]دخترش او را \"هرگز یکی از goer\" توصیف نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قدم (اسم)
pace, foot, stride, step, goer, footstep, footpace

دوستدار (اسم)
lover, goer

رونده (اسم)
passenger, goer

انگلیسی به انگلیسی

• -goer is added to words such as `church' and `film' to form nouns that refer to people who regularly go to a particular place or event.

پیشنهاد کاربران

1 -
noun [ C] UK informal
a woman who is sexually active with a lot of people
اسم، انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی
زنی که از نظر جنسی با افراد زیادی فعال است
Apparently, she was a bit of a goer before she got married.
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
- goer
suffix
a person who goes to the stated type of place
پسوند/ شخصی که به نوع خاصی از مکان ها می رود ( بسته به بافت و ماهیت مکان می تواند به عنوان "بازدید کننده"، "حامی"، "مشتری"، "مهمان" یا "شرکت کننده" نامیده شود )
Restaurant - goers ought to complain more about bad food and service.
regular filmgoers
Regular moviegoers like to compare notes about the latest movies.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/goer?q=goer
زن همه جایی
کسی که عمل های سکس را با خیلی از افراد انجام داده
informal
an acceptable or feasible idea, proposal, etc
قبول کردن پیشنهاد، نظر، طرح، . . .
مثال:
?Is it a goer
= به نظرت ردیفه ( اوکیه ) ؟ *** در مورد مطرح کردن پیشنهادی، درخواستی، . . . . ***

بپرس