1. Cinderella's fairy godmother helped her go to the ball.
[ترجمه سولماز] مادربزرگ پری سیندرلا به او کمک کرد تا به مهمانی برود
|
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری سیندرلا به او کمک کرد تا به سمت توپ برود [ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی سیندرلا به او کمک کرد که به مجلس رقص برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. You'll need a fairy godmother to get you out of your present difficulties.
[ترجمه گوگل]شما به یک مادرخوانده پری نیاز دارید تا شما را از مشکلات کنونی نجات دهد [ترجمه ترگمان]تو به مادرخونده پری نیاز داری تا تو رو از این مشکلات فعلی نجات بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The fairy godmother waved her magic wand over the cabbages and they turned into horses.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری عصای جادویش را روی کلم ها تکان داد و آنها تبدیل به اسب شدند [ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی او چوبدستی جادویی را روی کلم تکان داد و آن ها تبدیل به اسب شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The duty of a godmother is to make you learn your catechism.
[ترجمه گوگل]وظیفه مادرخوانده این است که شما را وادار کند تعلیمات خود را یاد بگیرید [ترجمه ترگمان]وظیفه مادرخونده است که اصول دین و اصول دین را یاد بگیری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The company played fairy godmother by deciding to sponsor the club for a further five years.
[ترجمه گوگل]این شرکت با تصمیم به حمایت مالی از باشگاه برای پنج سال دیگر، نقش مادرخوانده پری را بازی کرد [ترجمه ترگمان]این شرکت با تصمیم گرفتن برای حمایت مالی از این باشگاه برای پنج سال دیگر، پری پری را بازی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The fairy godmother waved her wand.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری عصایش را تکان داد [ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی او چوبدستیش را تکان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Unless he were to pay his godmother a second visit in as many weeks?
[ترجمه گوگل]مگر اینکه قرار بود در چند هفته دیگر برای دومین بار به مادرخوانده اش بیاید؟ [ترجمه ترگمان]مگر اینکه او در عرض چند هفته به مادر تعمیدی او مراجعه کند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Alix's godmother, also named Alix, had once been to a ball in Vienna.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده آلیکس که او نیز آلیکس نام داشت، یک بار در وین به یک پارتی رفته بود [ترجمه ترگمان]godmother نیز که به نام Alix نیز خوانده شد، زمانی به مجلس رقص در وین رفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Before Cinderella is to meet the prince, her godmother appears and equips her with beautiful clothes.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه سیندرلا با شاهزاده ملاقات کند، مادرخوانده او ظاهر می شود و او را به لباس های زیبا مجهز می کند [ترجمه ترگمان]قبل از اینکه سیندرلا با شاهزاده ملاقات کند، مادر تعمیدی او ظاهر می شود و او را با لباس های قشنگ تجهیز می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Your godmother is bedridden, Mr Beckenham.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده شما در بستر است، آقای بکنهام [ترجمه ترگمان]آقای Beckenham، godmother بستری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. godmother to the child?
[ترجمه گوگل]مادرخوانده برای بچه؟ [ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی او؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She was my godmother after all.
[ترجمه گوگل]بالاخره او مادرخوانده من بود [ترجمه ترگمان] اون مادر تعمیدی من بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It must have been my godmother, Mrs. Campbell.
[ترجمه گوگل]حتماً مادرخوانده من، خانم کمپبل بوده است [ترجمه ترگمان] \"حتما مادرخونده من بوده، خانم\" کمبل [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You have devoured all when you were standing godmother.
[ترجمه گوگل]وقتی مادرخوانده ایستاده بودی همه را بلعیدی [ترجمه ترگمان]وقتی مادر تعمیدی او بودی همه چیز را بلعیده بودی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مادر خوانده روحانی (اسم)
godmother
نام گذار بچه (اسم)
godmother
مادر تعمیدی (اسم)
godmother
انگلیسی به انگلیسی
• woman who sponsors a child at his baptism and promises to oversee his religious education (generally a family friend) a godmother is a female godparent.