godmother

/ˈɡɑːdˌməðər//ˈɡɒdmʌðə/

معنی: مادر خوانده روحانی، نام گذار بچه، مادر تعمیدی
معانی دیگر: مادر خوانده ی روحانی (رجوع شود به: godchild)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a female godparent.

جمله های نمونه

1. Cinderella's fairy godmother helped her go to the ball.
[ترجمه سولماز] مادربزرگ پری سیندرلا به او کمک کرد تا به مهمانی برود
|
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری سیندرلا به او کمک کرد تا به سمت توپ برود
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی سیندرلا به او کمک کرد که به مجلس رقص برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You'll need a fairy godmother to get you out of your present difficulties.
[ترجمه گوگل]شما به یک مادرخوانده پری نیاز دارید تا شما را از مشکلات کنونی نجات دهد
[ترجمه ترگمان]تو به مادرخونده پری نیاز داری تا تو رو از این مشکلات فعلی نجات بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The fairy godmother waved her magic wand over the cabbages and they turned into horses.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری عصای جادویش را روی کلم ها تکان داد و آنها تبدیل به اسب شدند
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی او چوبدستی جادویی را روی کلم تکان داد و آن ها تبدیل به اسب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The duty of a godmother is to make you learn your catechism.
[ترجمه گوگل]وظیفه مادرخوانده این است که شما را وادار کند تعلیمات خود را یاد بگیرید
[ترجمه ترگمان]وظیفه مادرخونده است که اصول دین و اصول دین را یاد بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company played fairy godmother by deciding to sponsor the club for a further five years.
[ترجمه گوگل]این شرکت با تصمیم به حمایت مالی از باشگاه برای پنج سال دیگر، نقش مادرخوانده پری را بازی کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت با تصمیم گرفتن برای حمایت مالی از این باشگاه برای پنج سال دیگر، پری پری را بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fairy godmother waved her wand.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری عصایش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی او چوبدستیش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unless he were to pay his godmother a second visit in as many weeks?
[ترجمه گوگل]مگر اینکه قرار بود در چند هفته دیگر برای دومین بار به مادرخوانده اش بیاید؟
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه او در عرض چند هفته به مادر تعمیدی او مراجعه کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Alix's godmother, also named Alix, had once been to a ball in Vienna.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده آلیکس که او نیز آلیکس نام داشت، یک بار در وین به یک پارتی رفته بود
[ترجمه ترگمان]godmother نیز که به نام Alix نیز خوانده شد، زمانی به مجلس رقص در وین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Before Cinderella is to meet the prince, her godmother appears and equips her with beautiful clothes.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه سیندرلا با شاهزاده ملاقات کند، مادرخوانده او ظاهر می شود و او را به لباس های زیبا مجهز می کند
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه سیندرلا با شاهزاده ملاقات کند، مادر تعمیدی او ظاهر می شود و او را با لباس های قشنگ تجهیز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your godmother is bedridden, Mr Beckenham.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده شما در بستر است، آقای بکنهام
[ترجمه ترگمان]آقای Beckenham، godmother بستری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. godmother to the child?
[ترجمه گوگل]مادرخوانده برای بچه؟
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی او؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was my godmother after all.
[ترجمه گوگل]بالاخره او مادرخوانده من بود
[ترجمه ترگمان] اون مادر تعمیدی من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It must have been my godmother, Mrs. Campbell.
[ترجمه گوگل]حتماً مادرخوانده من، خانم کمپبل بوده است
[ترجمه ترگمان] \"حتما مادرخونده من بوده، خانم\" کمبل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You have devoured all when you were standing godmother.
[ترجمه گوگل]وقتی مادرخوانده ایستاده بودی همه را بلعیدی
[ترجمه ترگمان]وقتی مادر تعمیدی او بودی همه چیز را بلعیده بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مادر خوانده روحانی (اسم)
godmother

نام گذار بچه (اسم)
godmother

مادر تعمیدی (اسم)
godmother

انگلیسی به انگلیسی

• woman who sponsors a child at his baptism and promises to oversee his religious education (generally a family friend)
a godmother is a female godparent.

پیشنهاد کاربران

بپرس