godly

/ˈɡɑːdli//ˈɡɒdli/

معنی: عابد، خدا پرست، با خدا، خدا شناس
معانی دیگر: مذهبی، زاهد، پاکدامن، پارسا، پرهیزکار، الهی، یزدانی، ایزدی، خدایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: godlier, godliest
مشتقات: godliness (n.)
• : تعریف: characterized by reverence and love for God and respect for the ethical teachings of scripture; pious; devout.
مترادف: devoted, devout, God-fearing, holy, pious, saintly
متضاد: godless, ungodly
مشابه: angelic, faithful, reverent, virtuous

جمله های نمونه

1. the godly old man
پیرمرد باتقوا

2. Fast, seem Godly, Pray, and go to Church - the Rhyme will be left in the lurch else.
[ترجمه گوگل]سریع، خداپسند به نظر بیایید، دعا کنید، و به کلیسا بروید - قافیه در دیگری باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]سریع، به نظر Godly، دعا کنید، و به کلیسا بروید - the در جای دیگری رها خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Merton's thesis was that a godly involvement in the affairs of the world would also encourage the growth of science.
[ترجمه گوگل]تز مرتون این بود که دخالت خداپسندانه در امور جهان باعث رشد علم نیز می شود
[ترجمه ترگمان]رساله مرتون این بود که دخالت godly در امور جهان نیز باعث تشویق رشد علم خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They expressed their fury with the godly in lewd ballads that echo through Underdown's story.
[ترجمه گوگل]آنها خشم خود را از خداپرستان در تصنیف‌های وقیحانه‌ای که در داستان Underdown بازتاب می‌یابد ابراز کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها خشم خود را با the در اشعار هرزه که از داستان Underdown منعکس می شد، بیان داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I feel godly powers surge through my body as blanquita relaxes.
[ترجمه گوگل]وقتی بلانکیتا آرام می‌شود، احساس می‌کنم نیروهای خدایی در بدنم موج می‌زنند
[ترجمه ترگمان]من احساس می کنم که قدرت خدایی در بدنم موج می زند، چون blanquita آرام می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Born to godly parents, Mel left home at fifteen and joined the Navy.
[ترجمه گوگل]مل که از پدر و مادری خداپسند به دنیا آمد، در پانزده سالگی خانه را ترک کرد و به نیروی دریایی پیوست
[ترجمه ترگمان]با پدر و مادر مقدس متولد شده، مل در سن ۱۵ سالگی خانه را ترک کرد و به نیروی دریایی پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many of the godly liked to portray themselves and their families kneeling in prayer on their tombs.
[ترجمه گوگل]بسیاری از خداپسندان دوست داشتند خود و خانواده‌هایشان را در حال زانو زدن بر مزارشان به تصویر بکشند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم مسیحی تمایل داشتند که خود و خانواده های آن ها را به زانو در آورند و بر روی مقبره خود زانو بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They became genuine embodiment of godly love and carriers of cultural traditions.
[ترجمه گوگل]آنها مظهر واقعی عشق الهی و حاملان سنت های فرهنگی شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها تجسمی اصیل از عشق مقدس و حامل سنت های فرهنگی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Godly Wisdom looked it over and let it pass.
[ترجمه گوگل]حکمت الهی به آن نگاه کرد و اجازه داد بگذرد
[ترجمه ترگمان]عقل کل عقل را از یاد می برد و می گذارد رد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And how found you that godly man, the Apostle Eliot?
[ترجمه گوگل]و چگونه آن مرد خداپرست، رسول الیوت را یافتی؟
[ترجمه ترگمان]و چطور شما اون مرد godly رو پیدا کردین، \"الیوت الیوت\"؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Godly men buried Stephen and mourned deeply for him.
[ترجمه گوگل]مردان خداپسند استیفان را دفن کردند و عمیقاً برای او سوگواری کردند
[ترجمه ترگمان]مردان Godly استفن را دفن کردند و عمیقا به خاطر او سوگواری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Let the godly ones exult in glory; Let them sing for joy on their beds.
[ترجمه گوگل]خداپرستان در جلال شادی کنند بگذار از شادی روی تختشان آواز بخوانند
[ترجمه ترگمان]بگذار مردم godly از شکوه و جلال خود exult؛ بگذار برای شادی روی تخت آن ها آواز بخوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Above all, however, Puritans sought to inculcate godly and loving character traits in their children.
[ترجمه گوگل]با این حال، مهم‌تر از همه، پیوریتن‌ها به دنبال این بودند که ویژگی‌های شخصیتی خداپسندانه و دوست‌داشتنی را در فرزندان خود تلقین کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، از همه مهم تر، پیرایشگران به دنبال القای صفات شخصیتی الهی و دوست داشتن در فرزندان خود بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These musicians were less secular stars than quasi-religious figures, and their fans often referred to them with godly reverence.
[ترجمه گوگل]این نوازندگان کمتر از شخصیت‌های شبه مذهبی ستاره‌های سکولار بودند و طرفداران آنها اغلب با احترام خدایی از آنها یاد می‌کردند
[ترجمه ترگمان]این موسیقی دانان کم تر از شخصیت های شبه دینی بودند، و طرفداران آن ها اغلب با احترام مقدس به آن ها اشاره می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We should, I think, show the reality of a godly, reflective yet positively critical approach to the Bible.
[ترجمه گوگل]به نظر من، ما باید واقعیت یک رویکرد خداپسندانه، انعکاسی و در عین حال انتقادی مثبت به کتاب مقدس را نشان دهیم
[ترجمه ترگمان]به عقیده من، ما باید واقعیت یک رویکرد مقدس، منعکس کننده و در عین حال انتقادی را نسبت به کتاب مقدس نشان دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عابد (صفت)
devout, pious, godly

خدا پرست (صفت)
religious, pious, godly

با خدا (صفت)
godly

خدا شناس (صفت)
godly

انگلیسی به انگلیسی

• godlike; holy
someone who is godly is deeply religious and shows obedience to the rules of their religion.

پیشنهاد کاربران

۱. مومن. پارسا. پرهیزگار. خداپرست. خداشناس ۲. پرهیزکارانه. پارسایانه
مثال:
Rather [he would say], Be a godly people
به درستی او خواهد گفت مردمی مومن و پرهیزگار باشید.

بپرس