godforsaken

/ˈɡɒdfəseɪkən//ˈɡɒdfəseɪkən/

لعنتی، نابکار، شریر، بدکردار، متروک، خرابه، منزوی، متروکه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: (sometimes cap.) desolate; dismal; remote.

- They left the city for this godforsaken town?
[ترجمه گوگل] آنها شهر را به مقصد این شهر خداحافظی ترک کردند؟
[ترجمه ترگمان] اونا شهر رو برای این شهر خراب شده ترک کردن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: forlorn; wretched; pitiable.

- She became a godforsaken wretch when her family deserted her.
[ترجمه گوگل] وقتی خانواده اش او را ترک کردند، او تبدیل به یک بدبخت خداحافظه شد
[ترجمه ترگمان] وقتی خانواده اش او را ترک کردند، او تبدیل به یک آدم بدبخت و بیچاره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. How can you stand living in this godforsaken town?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانید زندگی در این شهر خدادادی را تحمل کنید؟
[ترجمه ترگمان]چطور میتونی تو این شهر لعنتی زندگی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The town is a godforsaken place at night.
[ترجمه گوگل]این شهر در شب یک مکان خداحافظی است
[ترجمه ترگمان]این شهر در شب واقعا خراب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I can't stand living in this godforsaken hole.
[ترجمه گوگل]تحمل زندگی در این چاله خداحافظی را ندارم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم توی این سوراخ لعنتی زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Silhouetted sticks of rotted snow barriers emphasise godforsaken desert stretching for endless miles.
[ترجمه گوگل]چوب‌های شبح‌شده از موانع برفی پوسیده بر صحرای رها شده از خدا که مایل‌ها بی‌پایان کشیده شده است، تأکید می‌کند
[ترجمه ترگمان]حصارهای پوشیده از برف و حصارهای پوشیده از برف rotted که تا مایل ها ادامه دارد بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Our car broke down in some godforsaken corner of the Pennsylvania backwoods.
[ترجمه گوگل]ماشین ما در گوشه ای از جنگل های پنسیلوانیا خراب شد
[ترجمه ترگمان]ماشین ما تو یه گوشه دورافتاده و خراب شده \"پنسیلوانیا\" خراب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They live in some godforsaken place 40 miles from the nearest town.
[ترجمه گوگل]آنها در مکانی متروکه در 40 مایلی نزدیکترین شهر زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]اونا تو یه خونه خراب شده که ۴۰ مایل از نزدیک ترین شهر فاصله دارن زندگی میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The frightened animal let out such a godforsaken scream that I half expected to be surrounded by every bear in the mountains.
[ترجمه گوگل]حیوان ترسیده چنان فریاد رها شده ای از خدا کشید که تا نیمه انتظار داشتم هر خرس کوهی آن را محاصره کند
[ترجمه ترگمان]حیوان وحشت زده چنان جیغی کشید که من انتظار داشتم توسط هر خرس در کوه ها احاطه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A diamond is my ticket out of this godforsaken continent.
[ترجمه گوگل]یک الماس بلیط من برای خروج از این قاره خداحافظی است
[ترجمه ترگمان] یه الماس، بلیط من از این قاره خراب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Natalie shuddered. " I don't know. It's a godforsaken place, Briny. "
[ترجمه گوگل]ناتالی لرزید "من نمی دانم این یک مکان خداحافظی است، برینی "
[ترجمه ترگمان]ناتالی لرزید و گفت: \" نمی دانم این یک مکان ملعون و مفلوک است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How could he be intimidated by the threat of expulsion from this godforsaken country?
[ترجمه گوگل]چگونه می‌توانست او را از تهدید اخراج از این کشور خداحافظی بترساند؟
[ترجمه ترگمان]چه طور ممکنه از خطر اخراج شدن از این کشور به وحشت افتاده باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Goddamn it, Eustis, can you just for once in your empty-headed, godforsaken life shut yourself up!
[ترجمه گوگل]لعنت به اوستیس، آیا می توانی برای یک بار هم که شده در زندگی خالی از سکنه و خداحافظی خود را ببندی!
[ترجمه ترگمان]خدا لعنتت کنه، اوست، و تو هم فقط برای اولین بار در دست خالی تو، این زندگی نکبت بار، خودت را خفه کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But at the time I could not imagine living in such a godforsaken place.
[ترجمه گوگل]اما در آن زمان نمی توانستم تصور کنم که در چنین مکان خداحافظی زندگی کنم
[ترجمه ترگمان]اما در آن زمان نمی توانستم تصور کنم که در چنین مکانی لعنتی زندگی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was possible that even a reject like him could be of use in such a godforsaken spot.
[ترجمه گوگل]این امکان وجود داشت که حتی ردی مانند او بتواند در چنین مکان خداحافظی مفید باشد
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود داشت که حتی یک رد که مانند او رد و بدل شود، می تواند در چنین محل ملعون و ملعون به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then Ranieri persuaded the firm to give him a sales force to sell the godforsaken mortgages he was being asked to trade.
[ترجمه گوگل]سپس رانیری شرکت را متقاعد کرد که به او نیروی فروش بدهد تا وام‌های رهنی که از او خواسته شده بود را بفروشد
[ترجمه ترگمان]سپس او شرکت را متقاعد کرد که به او یک نیروی فروش را بدهد تا آن رهن لعنتی را که از او خواسته بودند بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• desolate, dismal; miserable, wretched
a god-forsaken place is somewhere without any interesting scenery or culture, and which most people find very depressing.

پیشنهاد کاربران

Damn
Damned
لعنتی
فاقد هرگونه شایستگی یا جذابیت، ناراحت کننده، دور افتاده، متروک

رها شده، دورافتاده، نادیده گرفته شده، تنها، تاریک، غمگین، عقب مانده، مأیوس کننده، دلگیر، مهجور، بدبخت
تو این مکان ( GOD forsaken ) چیکار میکنی؟
خدا زده
متروک و دور افتاده
خالی از سکنه ( که پرنده توش پر نمیزنه )
فلک زده، مصیبت زده، فلاکت بار

بپرس