goalie


ورزش : دروازه بان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in sports, a goalkeeper.

جمله های نمونه

1. the goalie jumped ahead to save
دروازه بان برای جلوگیری (از گل خوردن) پرید جلو.

2. the second string goalie
دروازه بان تیم دوم

3. the coach decided to play mansoor as goalie
مربی تصمیم گرفت منصور را دروازه بان کند.

4. He nudged the ball past the goalie and into the net.
[ترجمه گوگل]او توپ را از کنار دروازه بان عبور داد و وارد دروازه شد
[ترجمه ترگمان]او توپ را از دروازه دروازه بان رد کرد و وارد تور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The shot was parried by the goalie.
[ترجمه گوگل]ضربه توسط دروازه بان دفع شد
[ترجمه ترگمان]ضربه توپ توسط دروازه بان دفع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He blasted the ball past the goalie.
[ترجمه گوگل]او توپ را از کنار دروازه بان عبور داد
[ترجمه ترگمان]توپ را از پشت دروازه بان منفجر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our goalie deflected their shot.
[ترجمه گوگل]دروازه بان ما ضربه آنها را دفع کرد
[ترجمه ترگمان]goalie Our منحرف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. United have just signed a new goalie.
[ترجمه گوگل]یونایتد به تازگی یک دروازه بان جدید به خدمت گرفته است
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده یک دروازه بان جدید را امضا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The goalie brought off a superb save.
[ترجمه گوگل]دروازه بان یک سیو فوق العاده انجام داد
[ترجمه ترگمان] دروازه بان یه ذخیره فوق العاده رو از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Owen thundered the ball past the goalie.
[ترجمه گوگل]اوون توپ را با رعد و برق از کنار دروازه بان عبور داد
[ترجمه ترگمان]او توپ را از پشت دروازه بان منفجر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The goalie dived for the ball, but missed it.
[ترجمه گوگل]دروازه بان به دنبال توپ شیرجه زد، اما آن را از دست داد
[ترجمه ترگمان]دروازه بان هم برای رقص شیرجه رفت، اما آن را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He dribbled past the goalie to score.
[ترجمه گوگل]او برای گلزنی دروازه بان را دریبل زد
[ترجمه ترگمان]از دروازه بان تا گل سر در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The goalie saved brilliantly from Johnson's long-range shot.
[ترجمه گوگل]این دروازه بان به خوبی ضربه از راه دور جانسون را مهار کرد
[ترجمه ترگمان]دروازه بان تیم brilliantly را از فاصله دور برد جانسون نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why do they keep passing back to the goalie?
[ترجمه گوگل]چرا مدام به دروازه بان پاس می دهند؟
[ترجمه ترگمان]چرا همش به دروازه بان نزدیک میشن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Veteran goalie Mike Vernon, the offseason acquisition made to return stability to the San Jose goal, was off his game.
[ترجمه گوگل]مایک ورنون، دروازه‌بان کهنه‌کار، خرید خارج از فصل برای بازگشت ثبات به دروازه سن خوزه، از بازی او خارج شد
[ترجمه ترگمان]دروازه بان کهنه کار مایک ورنون، کسب offseason که برای بازگشت به دروازه سن خوزه گرفته شد، بازی او را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• goalkeeper, one who guards the entrance of a goal to prevent the ball or puck from entering (sports)
a goalie is a goalkeeper; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس