go to the stake

پیشنهاد کاربران

اصطلاح: ( be prepared to ) go to the stake for/over something ( British English )
- - -
1. معنی دقیق
English:
To be willing to suffer or sacrifice a lot ( originally: being burned at the stake ) to defend an idea, opinion, or belief.
...
[مشاهده متن کامل]

⚠️ معمولا در انگلیسی مدرن با حالت منفی یا ملایم استفاده می شه: یعنی من عقیده مو دارم، ولی حاضر نیستم تا پای مرگ براش برم.
فارسی:
�go to the stake for/over sth� یعنی تا پای جان از یک عقیده/نظر دفاع کردن یا خیلی شدید پایبند بودن به چیزی.
- - -
2. معادل های فارسی
رسمی:
جان خود را بر سر چیزی گذاشتن
تا پای مرگ از چیزی دفاع کردن
به شدت پایبند بودن به عقیده ای
محاوره ای:
براش جون می ده
تا تهش می ایسته
هر کاری می کنه که از حرفش/باورش دفاع کنه
- - -
3. مثال ها
1. Debate / Opinion
English: That’s my opinion, but I wouldn’t go to the stake for it.
فارسی رسمی: این نظر من است، اما حاضر نیستم تا پای جان برایش بایستم.
( خیابونی: این نظرمه، ولی نه دیگه اونقدرام روش پافشاری نمی کنم. )
- - -
2. Politics
English: She would go to the stake for her belief in freedom of speech.
فارسی رسمی: او برای باورش به آزادی بیان حاضر است تا پای جان بایستد.
( خیابونی: واسه آزادی بیان می ره تا ته خط. )
- - -
3. Religion / Faith
English: Many martyrs went to the stake for their faith.
فارسی رسمی: بسیاری از شهدا جانشان را بر سر ایمان خود گذاشتند.
( خیابونی: خیلیا سر ایمانشون جون دادن. )
- - -
4. Personal Life
English: He’d go to the stake over his loyalty to his family.
فارسی رسمی: او برای وفاداری به خانواده اش تا پای جان می ایستد.
( خیابونی: برا خانواده ش هر کاری می کنه، حتی جونشو بده. )
- - -
5. Academic / Intellectual
English: The professor wouldn’t go to the stake for that theory.
فارسی رسمی: استاد حاضر نیست تا پای جان برای آن نظریه پافشاری کند.
( خیابونی: استاد میگه نظریه ست، ولی نه اینکه بخواد واسش بجنگه. )
- - -
4. 🔹 اصطلاحات مرتبط
stand one’s ground → پای حرف/موضع خود ایستادن
fight tooth and nail → با تمام قوا جنگیدن
die for a cause → جان دادن در راه یک هدف
make sacrifices for a belief → قربانی دادن برای یک باور