go to hold

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
وارد حالت تعلیق شدن / متوقف شدن موقت / در انتظار قرار گرفتن
در زبان محاوره ای:
رفت تو حالت تعلیق، گیر کرد، موقتاً متوقف شد، رفت تو صف انتظار
- - -
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( اداری – فرآیندی ) :**
قرار گرفتن یک پرونده، درخواست، یا فعالیت در وضعیت تعلیق یا انتظار برای بررسی بیشتر
مثال:
> The application went to hold due to missing documents.
> درخواست به خاطر مدارک ناقص رفت تو حالت تعلیق.
2. ** ( فنی – سیستم ها ) :**
در سیستم های دیجیتال یا صنعتی، وقتی یک عملیات به طور موقت متوقف می شود تا شرایط خاصی فراهم شود
مثال:
> The machine went to hold after detecting an error.
> دستگاه بعد از تشخیص خطا رفت تو حالت توقف.
3. ** ( محاوره ای – ارتباطی ) :**
در مکالمات تلفنی، وقتی تماس گیرنده به حالت انتظار منتقل می شود
مثال:
> I was put on hold for 20 minutes.
> بیست دقیقه تو صف انتظار تلفن بودم.
- - -
🔸 مترادف ها:
pause – suspend – delay – pending – wait – freeze – queue – defer