go through the trouble

پیشنهاد کاربران

ترتیب: قدیمیجدیدرای موافقرای مخالف
کاربر آبادیس١٥:٥٦ - ١٤٠٠/٠٥/١٢دچار درد سر شدن، به زحمت افتادن
گزارش
3 | 0
ایمان ١٨:٥٠ - ١٣٩٧/٠٣/٠٩she went through the trouble of cooking her husband's favorite food but he ate nothing of it.
او زحمت درست کردن غذای مورد علاقه شوهرش را به خود داد، ولی او هیچی از غذا نخورد.
به جای go through میتوان از go to استفاده کرد که رایج تر است.
گزارش
3 | 0

بپرس