go senile

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
- دچار زوال عقل شدن
- پیر و فراموش کار شدن
- عقل از کار افتادن در پیری
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( پزشکی – اصلی ) :**
اشاره به کاهش توانایی های ذهنی و حافظه در سنین بالا، معمولاً مرتبط با زوال عقل یا آلزایمر.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: My grandfather is starting to go senile.
پدربزرگم داره کم کم دچار زوال عقل می شه.
2. ** ( اجتماعی – محاوره ای ) :**
گاهی به طور غیررسمی برای توصیف فراموشی یا رفتارهای عجیب در سالمندان استفاده می شود.
مثال: She went senile and forgot where she lived.
اون خرفت شد و یادش رفت کجا زندگی می کنه.
3. ** ( طنزآمیز – دوستانه ) :**
گاهی در شوخی برای کسی که چیزهای ساده رو فراموش می کنه.
مثال: I must be going senile—I left my keys in the fridge!
فکر کنم دارم خرفت می شم—کلیدامو گذاشتم تو یخچال!
________________________________________
🔸 مترادف ها:
become forgetful – lose one’s mind – suffer dementia – grow feeble - minded

فرتوت شدن