go rogue

پیشنهاد کاربران

گو روگ
🔸 معادل فارسی:
از کنترل خارج شدن / سرخود عمل کردن / مسیر خود را رفتن
در زبان محاوره ای:
خودسری کردن، یاغی شدن، از خط خارج شدن
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( رفتاری – فردی/سازمانی ) :**
...
[مشاهده متن کامل]

وقتی فرد یا گروهی بدون هماهنگی با سیستم یا قوانین موجود، سرخود و مستقل عمل می کند.
مثال: *The agent went rogue and ignored the orders. *
مامور سرخود شد و دستورات را نادیده گرفت.
2. ** ( استعاری – علمی/پزشکی ) :**
برای توصیف فرآیندی که از حالت طبیعی و کنترل شده خارج شده و به شکلی آسیب زا عمل می کند.
مثال: *Inflammation is the body’s defense system gone rogue. *
التهاب همان سیستم دفاعی بدن است که از کنترل خارج شده.
3. ** ( فرهنگی – رسانه ای ) :**
در سیاست، فناوری یا فرهنگ عامه، *go rogue* به معنای خارج شدن از چارچوب یا یاغی گری به کار می رود.
- - -
🔸 مترادف ها:
act independently – rebel – defect – break ranks – go off - script

راه خود را رفتن
You decide not to follow the system
behave erratically or dangerously, especially by disregarding the rules or the usual way of doing something/ to start behaving in a way that is not normal or expected, especially by leaving your group and doing something dangerous
...
[مشاهده متن کامل]

غیر رسمی
انجام دادن رفتار پر خطر، بویژه با تخطی از قوانین و عبور از خطوط قرمز
شروع به رفتار غیرعادی یا غیر منتظره کردن، به خصوص با ترک گروه و انجام کاری خطرناک
A Special Forces unit had gone rogue and was trying to free the hostage.
Her latest novel is about an undercover government agent who appears to have gone rogue.
But this is not your standard 'cop goes rogue' movie.
The party leader had accused her of going rogue.
One of the circus elephants went rogue and trampled several large props.

سرپیچی از قوانین. خر خود را راندن