🔸 معادل فارسی:
خراب شدن / به هم ریختن / از کنترل خارج شدن / بد پیش رفتن
در زبان محاوره ای:
همه چی ریخت به هم، گند خورد بهش، خراب شد، رفت رو هوا
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( استعاری – شکست یا انحراف از برنامه ) :**
وقتی برنامه ای، پروژه ای، یا موقعیتی به طور غیرمنتظره خراب می شه یا از مسیر درست خارج می شه
مثال: Everything went pear - shaped after the budget cuts.
بعد از کاهش بودجه همه چی خراب شد.
2. ** ( رسانه ای – توصیف بحران یا افت ) :**
در گزارش های خبری یا طنزآمیز برای توصیف لحظه ای که اوضاع از کنترل خارج می شه
مثال: The launch went pear - shaped due to a technical glitch.
به خاطر نقص فنی، راه اندازی خراب شد.
3. ** ( فرهنگی – منشأ بریتانیایی ) :**
این اصطلاح در انگلیسی بریتانیایی بسیار رایجه و با لحن غیررسمی یا طنزآمیز برای توصیف شکست یا آشفتگی به کار می ره.
در انگلیسی آمریکایی کمتر رایجه، ولی قابل فهمه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
go wrong – fall apart – backfire – unravel – go south – mess up – collapse
خراب شدن / به هم ریختن / از کنترل خارج شدن / بد پیش رفتن
در زبان محاوره ای:
همه چی ریخت به هم، گند خورد بهش، خراب شد، رفت رو هوا
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( استعاری – شکست یا انحراف از برنامه ) :**
وقتی برنامه ای، پروژه ای، یا موقعیتی به طور غیرمنتظره خراب می شه یا از مسیر درست خارج می شه
مثال: Everything went pear - shaped after the budget cuts.
بعد از کاهش بودجه همه چی خراب شد.
2. ** ( رسانه ای – توصیف بحران یا افت ) :**
در گزارش های خبری یا طنزآمیز برای توصیف لحظه ای که اوضاع از کنترل خارج می شه
مثال: The launch went pear - shaped due to a technical glitch.
به خاطر نقص فنی، راه اندازی خراب شد.
3. ** ( فرهنگی – منشأ بریتانیایی ) :**
این اصطلاح در انگلیسی بریتانیایی بسیار رایجه و با لحن غیررسمی یا طنزآمیز برای توصیف شکست یا آشفتگی به کار می ره.
در انگلیسی آمریکایی کمتر رایجه، ولی قابل فهمه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
🔹 مثال ها:
Everything was fine until the sound system malfunctioned and things went pear - shaped.
همه چیز خوب بود تا اینکه سیستم صوتی خراب شد و اوضاع به هم ریخت.
Her presentation started well but went pear - shaped when the projector failed.
... [مشاهده متن کامل]
ارائه اش خوب شروع شد ولی با خراب شدن پروژکتور همه چیز خراب شد.
The vacation plans went pear - shaped after they missed their flight.
برنامه ی تعطیلات شون بعد از جا موندن از پرواز به هم خورد.
🔹 مترادف ها:
fall apart – go wrong – unravel – collapse – blow up – fail
همه چیز خوب بود تا اینکه سیستم صوتی خراب شد و اوضاع به هم ریخت.
... [مشاهده متن کامل]
ارائه اش خوب شروع شد ولی با خراب شدن پروژکتور همه چیز خراب شد.
برنامه ی تعطیلات شون بعد از جا موندن از پرواز به هم خورد.
🔹 مترادف ها:
خراب شدن، به هم ریختن ( اصطلاح )
چون گلابی گرد و منظم نیست کاری را که بد از آب در میاد و اشتباه شده و مطابق انتظار ظاهر نمیشه میگن
بر باد رفتن چیزی
اشتباه از آب درآمدن، مشکل داشتن
افتضاح تمام شدن
طبق نقشه پیش نرفتن
ناموفق
شکست خورده
افتضاح تمام شدن�
جور نشدن
مشکل پیش آمدن
ناموفق
شکست خورده
افتضاح تمام شدن�
جور نشدن
مشکل پیش آمدن
افتضاح شدن
نقش بر آب شدن
اشتباه کردن و موفق نشدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)