go out on a limb

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: خودتو به خطر انداختن – ریسک کردن – وسط گذاشتن خودت – از بقیه جدا شدن برای حمایت
در زبان محاوره ای: رفتی رو شاخه ی نازک، خودتو انداختی وسط، کله خر شدی واسه یه نفر
🔹 مترادف ها:
put one’s neck on the line – take a risk – stick one’s neck out – go for broke – take a bold stand
...
[مشاهده متن کامل]

🔹 مثال ها:
He went out on a limb by suggesting a completely new strategy.
با پیشنهاد یه استراتژی کاملاً جدید، خودش رو به خطر انداخت.
I’m going out on a limb here, but I believe she’s innocent.
دارم ریسک می کنم، ولی باور دارم اون بی گناهه.
Politicians rarely go out on a limb unless they’re sure of public support.
سیاست مدارها معمولاً تا مطمئن نباشن از حمایت عمومی، خودشون رو وسط نمی ذارن.

Assert something that may not be true; put oneself in a vulnerable position
حاضرم قسم بخورم
If someone goes out on a limb, they do something they strongly believe in even though it is risky or extreme, and is likely to fail or be criticized by other people.
مثال در جمله:
I will go out on a limb and say. . .
میشه اینطور ترجمه کرد: حاضرم روی یه پام شرط ببندم که. . .
الله بختکی کاری رو کردن،
همینجوری یهو بدون دلیل و مدرک کاری کردن
وقتی به کار میره که بگن نظر یا ایده ی یک فرد با عموم مردم خیلی متفاوت باشه مثلا
. I know I am going out on a limb with this
انجام دادن کاری که شدیداً به آن اعتقاد داری؛ حتی اگر خطرناک و افراطی باشد؛ یا اینکه احتمال شکست خوردن یا مورد انتقاد دیگران قرار گرفتن در آن وجود داشته باشه.
این توضیح معانی درست دیگه ایه که دوستان پیشنهاد دادند.
دل به دریا زدن ، ریسک کردن
انجام کاری یا گفتن چیزی بدون مدرک و دلیل
موقعیت خود را به خطر انداختن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)