حاضرم قسم بخورم
مثال در جمله:
I will go out on a limb and say. . .
میشه اینطور ترجمه کرد: حاضرم روی یه پام شرط ببندم که. . .
میشه اینطور ترجمه کرد: حاضرم روی یه پام شرط ببندم که. . .
الله بختکی کاری رو کردن،
همینجوری یهو بدون دلیل و مدرک کاری کردن
همینجوری یهو بدون دلیل و مدرک کاری کردن
وقتی به کار میره که بگن نظر یا ایده ی یک فرد با عموم مردم خیلی متفاوت باشه مثلا
. I know I am going out on a limb with this
انجام دادن کاری که شدیداً به آن اعتقاد داری؛ حتی اگر خطرناک و افراطی باشد؛ یا اینکه احتمال شکست خوردن یا مورد انتقاد دیگران قرار گرفتن در آن وجود داشته باشه.
این توضیح معانی درست دیگه ایه که دوستان پیشنهاد دادند.
این توضیح معانی درست دیگه ایه که دوستان پیشنهاد دادند.
دل به دریا زدن ، ریسک کردن
انجام کاری یا گفتن چیزی بدون مدرک و دلیل
موقعیت خود را به خطر انداختن