go on and on

پیشنهاد کاربران

go on ( and on ) about sth/sb=talk about sth/sb for a long time, especially in a complaining and boring way
I've been going on and on about your wedding
من یه ریز درباره مراسم ازدواج تو شنیده ام .
یکسره ادامه دادن
یه بند حرف زدن
ول نکردن
سیریش بودن
خسته و کلافه کردن
خسته کننده ادامه دادن
To continue or speak for a tedious or exasperating length of time.
That film was so stupid, and it just went on and on—I thought it would never be over!
فیلم خیلی احمقانه بود، و به صورت کسل کننده ای ادامه پیدا می کرد. انگار قرار نبود هیچوقت تموم بشه
@لَنگویچ
همچنان ادامه دارد
The list of lost or raided tombs goes on and on
لیست مقبرهای مفقود شده یا مورد دست برد قرار گرفته همچنان ادامه داره
Continue for a long time
The applause went on and on.
یکریز در مورد چیزی حرف زدن
درباره ی کسی یا چیزی خسته کنتده حرف زدن
Keep talking ( about sth or تو sb ) ی
بدون توقف ادامه دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس