یک ریز درباره چیزی صحبت کردن، مدام درباره چیزی حرف زدن
When i d started going on about the sea, about my dream. . . she d stoped sleeping with me for months in protest
وقتی درباره دریا، درباره رویام، حرف می زدم. . . به نشانه ی اعتراض چندین ماه با هم همخواب نمی شد.
وقتی درباره دریا، درباره رویام، حرف می زدم. . . به نشانه ی اعتراض چندین ماه با هم همخواب نمی شد.
مدام دربارۀ چیزی حرف زدن
یکریز راجع به چیزی حرف زدن - به چیزی بند کردن - مدام از چیزی نالیدن
نق زدن
دارد می پردازد به ( این مطلب )
دارد ادامه می دهد به ( این مبحث )
دارد صحبت می کند درباره ی ( این مطلب )
دارد بحث می کند درباره ی ( این مطلب )
دارد ادامه می دهد به ( این مبحث )
دارد صحبت می کند درباره ی ( این مطلب )
دارد بحث می کند درباره ی ( این مطلب )
یه سره حرف زدن
صحب کردن به مدت طولانی
تکرار کردن حرفی یا ادامه دادن به چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)