ترتیب: قدیمیجدیدرای موافقرای مخالف
farzadsalehian١٥:٤٠ - ١٤٠٣/١٢/٢٤پیش رفتن و یا جلو رفتن
the concert went on despite the heavy rain and wind
گزارش
گزارش
1 | 0
K.M٢١:٠٦ - ١٤٠٣/١١/١٢عجب!! که اینطور! خب!! ( آره جون خودت )
( با حالت تمسخر امیز گفته میشه چون به چیزی که گوینده میگه باور نداری )
گزارش
( با حالت تمسخر امیز گفته میشه چون به چیزی که گوینده میگه باور نداری )
گزارش
1 | 0
مَعصومه عَفراوی٠٤:٢٩ - ١٤٠٣/٠٩/١٩( زمان ) گذشتن؛
رفتار کردن ؛
اتفاق افتادن، روی دادن، پیش آمدن، جریان داشتن و یا گذشتن؛
راه خود را ادامه دادن، جلوتر رفتن و یا دوباره راه افتادن؛
ادامه دادن، ادامه یافتن و یا ادامه پیدا کردن؛
... [مشاهده متن کامل]
( تئاتر ) وارد صحنه شدن و یا ظاهر شدن؛
( ورزش و غیره ) نوبت کسی بودن؛
جا گرفتن، اندازه بودن و یا خوردن؛
( کفش ) پا رفتن؛
( لباس ) تن کسی رفتن؛
( کارها، زندگی و غیره ) پیش رفتن و یا جلو رفتن؛
نق زدن و یا غر زدن؛
( مدرک و غیره ) تکیه کردن به و یا استناد کردن به؛
( در حالت محاوره و عامیانه ) کشته مُرده کسی یا چیزی بودن، عاشق کسی یا چیزی بودن و یا دیوونه کسی یا چیزی بودن.
https://zabanshenas. com
گزارش
رفتار کردن ؛
اتفاق افتادن، روی دادن، پیش آمدن، جریان داشتن و یا گذشتن؛
راه خود را ادامه دادن، جلوتر رفتن و یا دوباره راه افتادن؛
ادامه دادن، ادامه یافتن و یا ادامه پیدا کردن؛
... [مشاهده متن کامل]
( تئاتر ) وارد صحنه شدن و یا ظاهر شدن؛
( ورزش و غیره ) نوبت کسی بودن؛
جا گرفتن، اندازه بودن و یا خوردن؛
( کفش ) پا رفتن؛
( لباس ) تن کسی رفتن؛
( کارها، زندگی و غیره ) پیش رفتن و یا جلو رفتن؛
نق زدن و یا غر زدن؛
( مدرک و غیره ) تکیه کردن به و یا استناد کردن به؛
( در حالت محاوره و عامیانه ) کشته مُرده کسی یا چیزی بودن، عاشق کسی یا چیزی بودن و یا دیوونه کسی یا چیزی بودن.
گزارش
8 | 0
Nazanin💯١٠:٢٤ - ١٤٠٣/٠٩/١٧وقتی کارهای زیادی برای انجام دادن دارم
WhenI have a lot to going on
گزارش
گزارش
2 | 0
Shayan٠١:٠٩ - ١٤٠٢/١٢/٠٦بعد از go on این اسامی هم میتونن بیان:
1. Go on vacation
2. Go on a trip/tour/cruise
3. Go on strike
گزارش
گزارش
4 | 0
Ali١١:١٥ - ١٤٠٢/٠٨/٣٠GO ON = happen
What's going on?
There's a class going on at the moment.
What went on last night?
گزارش
گزارش
8 | 1
آریا٠٩:٥٠ - ١٤٠٢/٠٥/٢٥جریان
Can you tell me, what was going on?
میتونی بهم بگی جریان چی بود؟
گزارش
میتونی بهم بگی جریان چی بود؟
گزارش
4 | 0
فرزاد٠٢:٠٠ - ١٤٠٢/٠٥/٢٠پرداختن به
گزارش
گزارش
9 | 0
حسین١١:٣٧ - ١٤٠٢/٠٤/٠٥در جریان بودن
There were two conversations going on at once
دو محاوره همزمان در جریان بود
گزارش
دو محاوره همزمان در جریان بود
گزارش
8 | 1
d.aram.e٠١:٣٩ - ١٤٠٢/٠٤/٠١Go on
Continues without changing
For example =the traffic noise goes on
گزارش
گزارش
5 | 0
محمد١٢:٠٠ - ١٤٠٢/٠٣/٢٣خب !!!!
میبستی !!! ( یعنی ادامه بده به خالی بندی ات )
گزارش
میبستی !!! ( یعنی ادامه بده به خالی بندی ات )
گزارش
6 | 3
mah١٩:١٤ - ١٤٠٢/٠٢/١١طبق دیکشنری آنلاین macmillan یکی از معانی این کلمه "روی صحنه رفتن" ( در نمایش ) است :
to walk onto a stage to begin your part in a performance
مثال :
I don’t go on until the final act
ترجمه :
من تا اجرای آخر روی صحنه نمی روم
گزارش
مثال :
ترجمه :
من تا اجرای آخر روی صحنه نمی روم
گزارش
6 | 0
گل١٧:٥٠ - ١٤٠١/١٢/١٠Go on to به معنای بعد از چیزی است یا به معنی مرحله بعد چیزی است
to move to the next thing or stage
گزارش
گزارش
3 | 0
فرهنگ هزاره١٠:٢٢ - ١٤٠١/١٠/١٧تکیه کردن به
استناد کردن به
گزارش
استناد کردن به
گزارش
8 | 0
ش.٠٣:٣١ - ١٤٠١/٠٥/١٩[نقل از هزاره]
go on to sth / to do sth
به چیزی پرداختن، به کاری پرداختن، سر چیزی رفتن، سر کاری رفتن
go on to the next item
سر مسئله بعدی رفتن، به مسئله بعدی پرداختن
گزارش
به چیزی پرداختن، به کاری پرداختن، سر چیزی رفتن، سر کاری رفتن
سر مسئله بعدی رفتن، به مسئله بعدی پرداختن
گزارش
18 | 0
بهاره شاهرخی١٧:٤٠ - ١٤٠١/٠٥/١٥He would be able to go on on Dudley's computet
دست یافتن
گزارش
دست یافتن
گزارش
1 | 1
783166617( 93)١٨:١٢ - ١٤٠١/٠٢/٠٩به دنبال بودن . . .
He would go on to found the children's defence fund
کسیکه به دنبال تاسیس دفاع از سرمایه کودکان بود
گزارش
کسیکه به دنبال تاسیس دفاع از سرمایه کودکان بود
گزارش
2 | 6
شقایق انصاری١٤:٤٠ - ١٤٠١/٠٢/٠٥دست یافتن
گزارش
گزارش
6 | 6
محمدرضا٢٢:٢٩ - ١٤٠٠/١٢/٢٩What is going on inside their head?
چی داره تو سرشون میگذره؟
گزارش
چی داره تو سرشون میگذره؟
گزارش
11 | 2
امید رحیمی١٨:٥٠ - ١٤٠٠/١٢/٠٣۱. ادامه پیدا کردن، ادامه داشتن
۲. ادامه دادن
۳. اتفاق افتادن
۴. [زمان] گذشتن
۵. [چراغ] روشن شدن
۶. [دستگاه] به کار افتادن
۷. [به صورت امری] یالا، بیا، برو جلو
گزارش
۲. ادامه دادن
۳. اتفاق افتادن
۴. [زمان] گذشتن
۵. [چراغ] روشن شدن
۶. [دستگاه] به کار افتادن
۷. [به صورت امری] یالا، بیا، برو جلو
گزارش
132 | 1
Mobina١٤:٠٤ - ١٤٠٠/١٠/٢٦ادامه دادن
گزارش
گزارش
27 | 4
majid٠٩:٣٦ - ١٤٠٠/٠٩/٢٣سر نخی پیدا کردن
گزارش
گزارش
10 | 7
Atefeh sh٢١:٢٧ - ١٤٠٠/٠٩/٢٠صحبت کردن درباره کسی یا چیزی، مخصوصا با گله و شکایت
گزارش
گزارش
27 | 4
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)