go off on someone

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
عصبانی شدن سر کسی / داد زدن / حمله ی لفظی کردن
در زبان محاوره ای:
زد به سرش، ترکید سرش، ریخت سرش، داد زد، قاطی کرد
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( عصبی – واکنشی ) :**
ناگهان و با شدت زیاد از نظر احساسی یا لفظی به کسی حمله کردن—معمولاً با عصبانیت یا ناراحتی
مثال: She went off on him for being late again.
به خاطر اینکه دوباره دیر کرد، حسابی ریخت سرش.
2. ** ( محاوره ای – خیابانی ) :**
در زبان خیابانی یا فضای مجازی، اشاره به لحظه ای که کسی کنترلش رو از دست می ده و با زبون تند یا رفتار شدید، طرف مقابل رو هدف قرار می ده
مثال: Don’t mess with her—she’ll go off on you in a second.
باهاش در نیفت، یه لحظه ای قاطی می کنه و می ریزه سرت.
3. ** ( نمایشی – رسانه ای ) :**
در فضای عمومی یا رسانه ای، وقتی کسی با عصبانیت یا هیجان زیاد، حرف های تند و افشاگرانه می زنه
مثال: The actor went off on the reporter during the interview.
اون بازیگر وسط مصاحبه حسابی ریخت سر خبرنگار.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
lash out – snap – blow up – yell at – rant – unload – freak out