go loco

انگلیسی به انگلیسی

• become insane, go crazy, lose one's mind

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
دیوانه شدن / از کنترل خارج شدن / قاطی کردن / هیجان زده شدن
در زبان محاوره ای:
دیوونه شد، قاطی کرد، ترکوند، از شدت هیجان زد به سرش
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – شدید ) :
...
[مشاهده متن کامل]

واکنش شدید احساسی به یک اتفاق، معمولاً به صورت دیوانه وار یا غیرقابل کنترل
مثال: When he heard the news, he went loco.
وقتی خبر رو شنید، دیوونه شد.
2. ( هیجانی – مثبت ) :
رفتار پرانرژی و هیجان زده، به ویژه در موقعیت های سرگرمی یا جشن
مثال: The fans went loco when the band appeared on stage.
وقتی گروه موسیقی اومد روی صحنه، طرفدارا ترکوندن.
🔸 مترادف ها:
go crazy – go nuts – flip out – go bonkers – lose it – freak out