به اجرا در آمدن
Ex. Higher prices go into effect tomorrow .
برنامه افزایش قیمتها فردا به اجرا در می آید.
برنامه افزایش قیمتها فردا به اجرا در می آید.
لازم الاجرا، واردعمل شود
went into effect
go into effect
اعمال شدن، به اجرا گذاشته شدن، انجام شدن، عملی شدن، پیاده سازی
وارد عمل شدن
اجرا شدن