go into


1- (درباره ی چیزی) تحقیق کردن 2- (رشته ی تحصیلی بخصوص) دنبال کردن 3- بررسی کردن، پرداختن به

جمله های نمونه

1. Money will also go into local development projects in Vietnam.
[ترجمه گوگل]پول همچنین به پروژه های توسعه محلی در ویتنام اختصاص خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]پول همچنین به پروژه های توسعه محلی در ویتنام تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She wants to go into teaching .
[ترجمه میلاد آدینه وند] او میخواهد درس ( آموزش ) بدهد.
|
[ترجمه مرضیه] او میخواهد به تدریس بپردازد
|
[ترجمه گوگل]او می خواهد به سمت تدریس برود
[ترجمه ترگمان]اون می خواد بره تو درس دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After the trial, she had to go into hiding for several weeks.
[ترجمه گوگل]پس از محاکمه، او مجبور شد چندین هفته مخفی شود
[ترجمه ترگمان]بعد از محاکمه، مجبور شد چند هفته خودشو قایم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Libel plaintiffs are virtually obliged to go into the witness box.
[ترجمه گوگل]شاکیان افترا عملاً موظف هستند به جعبه شاهد بروند
[ترجمه ترگمان]در واقع در واقع باید در جایگاه شهود شرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They will go into secret session.
[ترجمه گوگل]آنها به جلسه محرمانه خواهند رفت
[ترجمه ترگمان]آن ها به جلسه سری خواهند رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We could go into town but it's a real hike from here.
[ترجمه گوگل]ما می توانستیم به شهر برویم اما از اینجا پیاده روی واقعی است
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به شهر برویم، اما این پیاده روی واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everyone would go into the hall for assembly and then afterwards we'd go to our respective classes.
[ترجمه گوگل]همه برای اجتماع به سالن می رفتند و بعد از آن ما به کلاس های مربوطه می رفتیم
[ترجمه ترگمان]همه به سالن اجتماعات می رفتند و بعد ما به کلاس های خودمان می رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Go into the garden and pick some pears, will you?
[ترجمه گوگل]برو تو باغ و گلابی بچین
[ترجمه ترگمان]برو توی باغ و چند گلابی انتخاب کن، مگر نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At the first cold of autumn, many insects go into hibernation.
[ترجمه گوگل]در اولین سرمای پاییز، بسیاری از حشرات به خواب زمستانی می روند
[ترجمه ترگمان]در اولین سرمای پاییز، بسیاری از حشرات به خواب زمستانی می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was the first worker to go into parliament.
[ترجمه گوگل]او اولین کارگری بود که به مجلس رفت
[ترجمه ترگمان]او اولین کارگری بود که به مجلس رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That model won't go into production before late 1990.
[ترجمه گوگل]این مدل قبل از اواخر سال 1990 به تولید نخواهد رسید
[ترجمه ترگمان]این مدل قبل از اواخر دهه ۱۹۹۰ تولید نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We used to doll ourselves up and go into town.
[ترجمه گوگل]عادت داشتیم خودمان را عروسک کنیم و به شهر برویم
[ترجمه ترگمان]خودمان را عروسک نمی کردیم و به شهر می رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The machine will go into full production in November 200
[ترجمه گوگل]این دستگاه در نوامبر 200 به تولید کامل خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]این دستگاه در ۲۰۰ نوامبر به تولید کامل خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We can't go into all the details of that case now, I merely mention it in passing.
[ترجمه گوگل]الان نمی‌توانیم وارد تمام جزئیات آن پرونده شویم، فقط به صورت گذرا به آن اشاره می‌کنم
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر نمی توانیم جزئیات آن پرونده را مرور کنیم، فقط به این موضوع اشاره می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He's going to go into teaching.
[ترجمه گوگل]او قرار است به سمت تدریس برود
[ترجمه ترگمان]او می خواهد به تدریس ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

دوستان زحمت کشیدن معنی های مختلفی رو ارائه دادند که واقعاً دستشون درد نکنه. به نظرم این مورد هم می تونیم به مجموعه معنی ها اضافه کنیم.
A lot of mental effort went into solving the problem
تلاش ذهنی زیادی برای حل مشکل ( صورت گرفت یا صرف شد ) .
صرف کردن وقت، هنر، تلاش و انرژی در جهت تولید یک محصول یا انجام یک کار
⭐go into something⭐
( BE USED )
mainly UK
If time, money, or effort goes into a product or activity, it is used when producing or doing it:
...
[مشاهده متن کامل]

e. g.
1 ) A considerable amount of time and effort has gone into this exhibition.
2 ) One object that I find particularly beautiful is a crystal vase that belonged to my grandmother.
She passed it down to my mother, who then gave it to me. The vase is made of clear crystal with intricate etchings all over the surface. It is quite heavy and has a classic shape that is both elegant and timeless. I keep it on a shelf in my living room where it catches the light and sparkles beautifully. I think the vase is so beautiful because it not only represents my family’s history and heritage, but also because it is a work of art in its own right.
The craftsmanship and attention to detail that went into making it is something that is often lacking in modern objects. Whenever I look at it, I am reminded of the love and care that went into creating it and preserving it over the years.

, , 4, , معنی اصلی
⭐ وارد یک حرفه شدن
As you like sharing your knowledge , you should go into teaching.
⭐وارد یک حالت احساسی شدن
Upon breaking the news , i went into hysterics.
به محض خبر دادن ، عصبی و مضطرب شدم
...
[مشاهده متن کامل]

⭐وارد جزئیات شدن
I don't feel up to go into the whole story
حوصله ندارم وارد جزئیات داستان بشم.
⭐داخل شدن
I went into the house and turn the light on
داخل خانه شدم و برق را روشن کردم

مثلا برای گروه سنی میگیم که: میره تو گروه. . . . / قرار میگیره تو گروه. . .
مثال
. She'd go into the toddler groups . She's just turned three
میره تو گروه نوپا ها . . ( بچه ای که تازه راه افتاده ) . . . تازه رفته تو ۳ سالگی
توضیح دادن با جزئیات
شروع کردن، شرکت کردن در
پرداختن به، موجب/منجرشدن، باعث شدن
تحقیق کردن، بررسی کردن ، دنبال کردن ( رشته تحصیلی بخصوصی )
به حالت یا وضعیت خاصی درآمدن
قرار گرفتن, در زمره ( چیزی ) قرار گرفتن
This match will go into tennis legend ‎
این مسابقه در زمره اسطوره بازیهای تنیس قرار خواهد گرفت. ( در یادها خواهد ماند )

منتقل شدن
موجب شدن
باعث شدن
منجر شدن
پرداختن به

to start an activity, or start to be in a particular state or condition

وارد وضعیتی شدن.
رسیدن به جایی
اصابت کردن
منجر شدن
تحقیق کردن، بررسی کردن، پرسش کردن
نگاه کردن ( در معنای دنبالِ چیز گشتن )
شروع کردن
they decided to go into business together .
آنها تصمیم گرفتند با همدیگر یک تجارت را شروع کنند.
to enter a profession
ورود به یک حرفه
Go into law
وارد حرفه حقوق /قانون شدن
مثال
you should consider going into psychology

to examine or study something
to undertake as a profession or course of study
enter a profession or line of work
وارد شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس