go in

/goʊ ɪn//goʊ ɪn/

جمله های نمونه

1. You can't go in no matter who you are.
[ترجمه حامد رحمانی] شما نمیتوانید داخل شوید مهم نیست که چه کسی هستید.
|
[ترجمه مسعود] شما نمیتونید وارد شوید مهم نیست کی هستید.
|
[ترجمه Mariya] شما نمیتوانید وارد شوید. اهمیتی نداره چه کسی هستید
|
[ترجمه گوگل]مهم نیست که هستید نمی توانید وارد شوید
[ترجمه ترگمان]مهم نیست تو کی هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Are you planning to go in for the 100 metres race?
[ترجمه Mary] آیا در حال برنامه ریزی برای ورود به مسابقه ۱۰۰ متری هستی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا قصد شرکت در مسابقه 100 متر را دارید؟
[ترجمه ترگمان]آیا برای مسابقه ۱۰۰ متر برنامه ریزی می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His dog nosed me,then let me go in.
[ترجمه گوگل]سگش به من بینی زد، سپس اجازه داد بروم داخل
[ترجمه ترگمان]سگش مرا نگاه می کرد، سپس مرا رها کرد تا داخل شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These old shoes can go in the dustbin now.
[ترجمه گوگل]این کفش‌های قدیمی اکنون می‌توانند در سطل زباله بروند
[ترجمه ترگمان]حالا این کفش های کهنه می توانند توی سطل آشغال بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These old photographs should go in the family archives.
[ترجمه گوگل]این عکس های قدیمی باید در آرشیو خانواده بروند
[ترجمه ترگمان]این عکس های قدیمی باید به بایگانی خانوادگی بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Time goes by so fast, people go in and out of your life. You must never miss the opportunity to tell these people how much they mean to you.
[ترجمه گوگل]زمان خیلی سریع می گذرد، مردم به زندگی شما وارد و خارج می شوند هرگز نباید فرصت را از دست بدهید تا به این افراد بگویید چقدر برای شما مهم هستند
[ترجمه ترگمان]زمان به این سرعت می گذرد، مردم می روند و از زندگی شما بیرون می روند تو نباید این فرصت رو از دست بدی که به این مردم بگی چقدر برای تو ارزش دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No matter where you go in life or how old you get, there's always something new to learn about. After all, life is full of surprises.
[ترجمه گوگل]مهم نیست که کجا در زندگی می روید یا چند ساله می شوید، همیشه چیز جدیدی برای یادگیری وجود دارد بالاخره زندگی پر از شگفتی است
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که تو کجا میری یا اینکه چند سالته، همیشه چیز جدیدی برای یادگیری وجود داره به هر حال، زندگی پر از شگفتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Instead of complaining about it, I'm just gonna go in every day and give it my all.
[ترجمه گوگل]به جای شکایت از آن، فقط هر روز می روم و تمام تلاشم را می کنم
[ترجمه ترگمان]به جای شکایت کردن در این مورد، من هر روز میرم و همه چیز رو بهش میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I don't want to go in, so I will stick about for a while.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم وارد شوم، بنابراین مدتی درگیر آن هستم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم وارد شوم، بنابراین مدتی در این مورد پافشاری خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The first companies to go in took a policy of employing East Germans and training them up.
[ترجمه گوگل]اولین شرکت هایی که وارد شدند، سیاست استخدام آلمان شرقی و آموزش آنها را در پیش گرفتند
[ترجمه ترگمان]اولین شرکت هایی که وارد این کشور شدند سیاست به کارگیری آلمان شرقی و آموزش آن ها را به عهده گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't go in unless you have to - she's in a strop.
[ترجمه گوگل]وارد نشو مگر اینکه مجبوری - او در یک استاپ است
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که تو مجبور نیستی بری تو، اون داره طناب رو تیز می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They go in for tennis and bowls.
[ترجمه گوگل]آنها برای تنیس و کاسه می روند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای تنیس و کاسه دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They use a swipe card to go in and out of their offices.
[ترجمه گوگل]آنها از یک کارت سوایپ برای ورود و خروج از دفاتر خود استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها از یک کارت swipe برای رفتن به داخل و خارج از دفتر خود استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Which direction did they go in ?
[ترجمه گوگل]به کدام سمت رفتند؟
[ترجمه ترگمان]به کدام سمت می رفتند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• enter, get in
(slang usage) am on the way, am traveling

پیشنهاد کاربران

وارد شدن - در معنای اصطلاحی به معنی اقدام به انجام کاری
مثلا:
it's enough to give its host time to go in for the kill
اون کافیه تا به میزبانش زمان بده تا برای شکار اماده بشه ( یعنی اقدام به شکار بکنه )
مناسب بودن برای داخلِ چیزی
مثلاً: این سیم در داخل این محل جای میگیرد.
. The wire goes in here
مطلبی در مغز/مخ کسی رفتن
. . .
I recently watched the movie “Parasite” for the first time and was absolutely blown away by it. It’s a Korean film that won the Palme d’Or at Cannes and the Best Picture Oscar, so I had very high expectations going in. But it still managed to surprise me with its sharp social commentary, dark humor, and masterful storytelling
...
[مشاهده متن کامل]

برو داخل
نهفته بودن
قرار دادن چیزی
Do you see the glasses case go in?
سر زدن
داخل شدن
قرار گرفتن
some words go in tow columns
برخی کلمات در دو ستون قرار می گیرند
علاقه داشتن
بعضی وقتا میشه به دست و پا زدن هم اشاره کنه
دست به کار شدن، وارد شدن ( آماده انجام کاری شدن )
پا پیش گذاشتن
مترادف با👇👇 Fit
The cable goes in here
و به معنی ناپدید خورشید پشت ابر the sun had gone in
به معنی وارد شدن و داخل شدن هم هست
I looked through the window but i didn't go in
داخل شدن، ورود کردن، فهمیدن، مطلبی در مغز/مخ کسی رفتن، شرکت کردن، پشت ابر رفتن
پوشانده شدن خورشید یا ماه بوسیله ابر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس