go haywire

پیشنهاد کاربران

** To go haywire means to become wildly out of control or to malfunction.
**از کنترل خارج شدن یا دچار اختلال شدن
### مترادف ها؛
** malfunction, break down, go berserk, go crazy
### متضادها؛
...
[مشاهده متن کامل]

** function properly, work smoothly, operate correctly
### مثال؛
1. The weather has gone haywire this year with unexpected storms and heatwaves.
2. His plans went haywire when the flight got canceled.
3. The computer system went haywire during the presentation.

منگ شدن - قاتی پاتی شدن
قاطی کردن/شدن
Synonym
۱ - Freak out ، Flip out ؛ دیوونه شدن، قاطی کردن، به هم ریختن،
۲ - Go wild، Go crazy، به فنا رفتن، نابود شدن، به هم ریختن، از کنترل خارج شدن
“Urgh. Plans for my outdoor party just went"
!haywire
قاطی کردن
خراب شدن
خراب شده - از کار افتاده

بپرس