go down

/ˈɡoʊˈdaʊn//ɡəʊdaʊn/

معنی: فروکش کردن، خوابیدن، پایین رفتن، غرق شدن، روی کاغذ آمدن، غروب کردن، انبار، قدرت، جرعه، بلع، لقمه بزرگ
معانی دیگر: 1- پایین رفتن، نزول کردن 2- ثبت شدن، 3- شکست خوردن، فرو افتادن 4- (انگلیس) دانشگاه را تمام کردن، روی کاغذ امدن، (در خاور دور) انبار کالا

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to disappear from sight below the horizon; set.
مترادف: set
مشابه: sink

(2) تعریف: to be capable of being swallowed; be ingested.

- It goes down well with milk.
[ترجمه گوگل] با شیر خوب می شود
[ترجمه ترگمان] این کار با شیر خیلی خوب پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be defeated; fail.
مترادف: fail, lose, succumb
مشابه: yield

جمله های نمونه

1. Never let the sun go down on your anger.
[ترجمه mohammad hadi nosrati] پیش از پایان روز خشمت را کنترل کن و ازبین ببر
|
[ترجمه گوگل]هرگز اجازه نده خورشید بر خشم تو غروب کند
[ترجمه ترگمان] هیچوقت نذار خورشید روی خشمت فرو بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Let not the sun go down upon thy wrath.
[ترجمه گوگل]مبادا خورشید بر خشم تو غروب کند
[ترجمه ترگمان]بگذار آفتاب به خشم تو فرو نرود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Let not the sun go down on your wrath.
[ترجمه گوگل]نگذار خورشید بر خشم تو غروب کند
[ترجمه ترگمان] نذار خورشید از خشم تو پایین بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Few of his works will go down to posterity.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از آثار او به آیندگان خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از آثار او به سوی آیندگان خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Go down and see who is at the door, please.
[ترجمه گوگل]برو پایین ببین چه کسی دم در است لطفا
[ترجمه ترگمان]برو پایین و ببین کی دم در است، خواهش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their heroic exploits will go down in history.
[ترجمه گوگل]قهرمانی های آنها در تاریخ ثبت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]فعالیت های قهرمانانه آن ها در تاریخ به پایان خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Go down the corridor, to the second room on the right.
[ترجمه گوگل]از راهرو پایین بروید، به اتاق دوم سمت راست بروید
[ترجمه ترگمان]از راهرو پایین برو، به اتاق دوم، سمت راست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Go down and see what they are doing downstairs.
[ترجمه گوگل]برو پایین ببین طبقه پایین چیکار میکنن
[ترجمه ترگمان]برو پایین و ببین طبقه پایین چه کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Go down the corridor and he is there.
[ترجمه گوگل]از راهرو برو پایین او آنجاست
[ترجمه ترگمان]از راهرو پایین برو و او اونجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At midday everyone would go down to Reg's Cafe.
[ترجمه گوگل]ظهر همه به کافه رگ می رفتند
[ترجمه ترگمان]ظهر همه به کافه Reg می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hurricane Hugo will go down in the record books as the costliest storm ever faced by insurers.
[ترجمه گوگل]طوفان هوگو به عنوان پرهزینه ترین طوفانی که تاکنون بیمه گران با آن مواجه شده اند، در کتاب رکوردها ثبت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]تندباد \"هوگو\" در کتاب های ضبط شده به عنوان گران ترین طوفان که تا کنون توسط بیمه گران با آن روبرو شده است، به پایین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The captain didn't go down with his ship.
[ترجمه گوگل]کاپیتان با کشتی خود پایین نیامد
[ترجمه ترگمان]ناخدا با کشتی خود به زمین نرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He will go down in history as a wise adviser and a kind man.
[ترجمه احمد] او در تاریخ به عنوان یک مشاور عاقل و یه مرد مهربان ثبت خواهد شد
|
[ترجمه گوگل]او به عنوان مشاوری خردمند و مردی مهربان در تاریخ ثبت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او در تاریخ به عنوان مشاور عاقل و یک مرد مهربان پایین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He wouldn't go down the slide by himself.
[ترجمه گوگل]خودش از سرسره پایین نمی رفت
[ترجمه ترگمان]او به تنهایی از روی سرسره سنگی پایین نمی رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Go down to the grocer's and get some sugar.
[ترجمه من] برو پیش بقال و یکم شکر بگیر
|
[ترجمه گوگل]برو پایین بقالی و شکر بیار
[ترجمه ترگمان]برو پیش بقال و یکم شکر بخور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We waited for the wind to godown.
[ترجمه گوگل]منتظر بودیم تا باد خاموش شود
[ترجمه ترگمان]ما منتظر باد رفتیم که برویم پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Quei Chong Godown Limited was established in 198 It is occupies a key position at the centre of Kwai Chung and is ideally located for air, sea and frieght.
[ترجمه گوگل]Quei Chong Godown Limited در سال 198 تاسیس شد و موقعیتی کلیدی در مرکز کوای چونگ دارد و برای حمل و نقل هوایی، دریایی و حمل و نقل ایده آل است
[ترجمه ترگمان]Quei چونگ یانگ Godown با مسئولیت محدود در ۱۹۸ تعیین شد و جایگاه کلیدی در مرکز کوای چانگ دارد و در حالت ایده آل برای هوا، دریا و frieght قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He is checking the godown entry of the finished products.
[ترجمه گوگل]او در حال بررسی ورود کالای نهایی محصولات نهایی است
[ترجمه ترگمان]او دارد انبار بزرگ محصولات تمام شده را چک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Man Sun Godown Ltd has more than 20 years of experience in Warehouse industry and has 300,000 sq. ft. area of space.
[ترجمه گوگل]Man Sun Godown Ltd دارای بیش از 20 سال تجربه در صنعت انبار و دارای 300000 فوت مربع مساحت است
[ترجمه ترگمان]شرکت سان Godown با مسئولیت محدود بیش از ۲۰ سال تجربه در صنعت انبار سازی دارد و ۳۰۰،۰۰۰ فوت مربع دارد مساحت فضا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Bales of rubber were being weighed at a godown.
[ترجمه گوگل]عدل های لاستیک در حال وزن کشی بودند
[ترجمه ترگمان]یک قطعه پلاستیکی را زیر نظر گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. I heard that some tours actually godown into the canyon.
[ترجمه گوگل]من شنیدم که برخی از تورها در واقع به دره می روند
[ترجمه ترگمان]شنیده ام که بعضی از تورها در واقع به این دره سرازیر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. It was achieve warehousing, stock and deliver from godown unify, help enterprise realize product informatization supervise to into that these system object.
[ترجمه گوگل]این دستیابی به انبارداری، انبار و تحویل از یکپارچه سازی، کمک به شرکت در تحقق اطلاعات محصول نظارت به آن شی سیستم
[ترجمه ترگمان]آن به انبار، ذخیره و انتقال از انبار بزرگ، کمک به شرکت در درک محصول و نظارت بر این موضوع سیستم کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Then save to godown, waiting for shipment.
[ترجمه گوگل]سپس در godown ذخیره کنید و منتظر ارسال باشید
[ترجمه ترگمان]بعد خود را نجات بده، بیا برویم پایین، منتظر shipment
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Acrobats practise during a training session at the Godown Arts Centre in Kenya's capital Nairobi August 2 200
[ترجمه گوگل]تمرین آکروبات‌ها در طی یک جلسه آموزشی در مرکز هنری گوداون در نایروبی پایتخت کنیا، 2 اوت 200
[ترجمه ترگمان]او در روز ۲ اوت در طی یک دوره آموزشی در مرکز هنرهای Godown در نایروبی پایتخت کنیا تمرین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Checks godown receipt and co-ordinates with all routine documentation with godown keepers.
[ترجمه گوگل]رسید عروسی را بررسی می کند و با تمام اسناد معمولی با نگهبانان لباس هماهنگ می کند
[ترجمه ترگمان]بررسی کننده، دریافت و هماهنگی با تمام مستندات معمول با keepers،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Publishers have godown the app road before.
[ترجمه گوگل]ناشران قبلاً مسیر اپلیکیشن را کنار گذاشته بودند
[ترجمه ترگمان]ناشران قبلا هم به این طرف و آن طرف می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Ram Din, a 70-year-old chamar in Godown, says that he and his relatives all switched their vote from Congress to the BSP in the 1990s, and like many dalits, he speaks of Ms Mayawati with reverence.
[ترجمه گوگل]رام دین، یک چمر 70 ساله در گوداون، می گوید که او و بستگانش همگی در دهه 1990 رای خود را از کنگره به BSP تغییر دادند و مانند بسیاری از دالیت ها، او با احترام از خانم مایواتی صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]رام دین ۷۰ ساله اهل Godown می گوید که او و بستگانش همگی رای خود را از کنگره به BSP در دهه ۱۹۹۰ تغییر داده اند و مانند بسیاری از دالیت ها، او با احترام از خانم Mayawati صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Purchased warehouse in Singapore for expanding godown storage business.
[ترجمه گوگل]انباری در سنگاپور برای گسترش تجارت انبارداری خرید
[ترجمه ترگمان]انبار Purchased در سنگاپور برای گسترش تجارت انبار بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Consisting of a five-storey brick building covering about20 acres. Ground floor with a large clothing store. Large two- storied godown with vault and a garage at the back.
[ترجمه گوگل]متشکل از یک ساختمان آجری پنج طبقه با پوشش حدود 20 هکتار طبقه همکف با یک فروشگاه بزرگ لباس اتاق خواب بزرگ دو طبقه با طاق و گاراژ در پشت
[ترجمه ترگمان]یک ساختمان آجری پنج طبقه از ساختمان آجری پنج طبقه زمین زمینی با یه فروشگاه لباس های گشاد طبقه دوم، طبقه دوم با گنبد و گاراژ در عقب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروکش کردن (فعل)
alight, subside, ebb, come down, descend, flow down, lower, go down, fall away

خوابیدن (فعل)
stop, bed, kip, doss, sleep, lie, go down

پایین رفتن (فعل)
come down, descend, go down

غرق شدن (فعل)
merge, sink, go down, drown

روی کاغذ آمدن (فعل)
go down

غروب کردن (فعل)
set, go down

انبار (اسم)
lodge, store, agglomeration, tender, seraglio, cellar, storeroom, storehouse, repository, arsenal, garner, depot, sluice, repertory, clearing house, depository, thesaurus, entrepot, stockroom, godown

قدرت (اسم)
might, potency, power, authority, rod, zing, vigor, sovereignty, nerve, posse, vim, godown, staying power, puissance, strong arm, vis

جرعه (اسم)
shot, sip, swig, quaff, gulp, potion, godown, potation

بلع (اسم)
gulp, godown

لقمه بزرگ (اسم)
gulp, godown, stull

تخصصی

[کامپیوتر] خراب شدن

انگلیسی به انگلیسی

• descend; decrease; be defeated; be recorded in history; happen, take place (slang); perform oral sex (slang)

پیشنهاد کاربران

کم آوردن
How long will the swelling take to go down?
چقدر طول میکشه تا ورمش بخوابه؟
به زندان فرستاده شدن . 🤔
I think he will go down for 2 years
فکر کنم برای ۲ سال بفرستنش زندان 🤦
go down ( happening ) . What’s going down at your place?
اتفاق افتادن
پذیرفته شدن
معنی دیگه ای هم داره که بیشتر تو بوکس بکار میره
:meaning:fall down or fall on the floor
یعنی افتادن رو زمین مثلا بعد یه ضربه محکم افتاد رو زمین
افت پیدا کردن مثلا در سرعت اینترنت
مورد استقبال قرار گرفتن، پذیرفته شدن
go down اتفاق افتادن
I saw what went down.
دیدم که که چه اتفاقی افتاد.
به مصاف ( تیمی ) رفتن ( در ورزش/ فوتبال )
ثبت شدن مثلا در تاریخ
به یاد ماندن
https://www. vocabulary. com/dictionary/go down
verb
be recorded or remembered
“She will go down as the first feminist”
غرق شدن
Go down for somebody به معنی فدای کردن خودت برای کس دیگه ای، کوتاه اومدن برای آدم دیگه ای
● پایین رفتن ( آمدن ) ، مثلا قیمت چیزی یا حتی ریشه یک درخت!
● ثبت شدن ( به عنوان رکورد یا اطلاعات در جایی )
● پیش رفتن، رخ دادن
( در مسابقات ورزشی ) نتیجه را واگذار کردن
اتفاق افتادن
سقوط کردن
اگه تو بحث جرم و جنایت باشه می تونه معنی دستگیر شدن و زندان رفتن هم بده
Go down and don's say nonsense we got headache
قطع شدن ( شبکه اینترنت یا غیره )
. The university network went down due to maintenance
شبکه دانشگاه به دلیل تعمیرات قطع شد.
کاهش پیدا کردن فروکش کردن
مریض شدن
بیماری گرفتن
پذیرفتن
مورد قبول واقع شدن
اتفاق افتادن
راه افتادن و از جایی به جای دیگه رفتن
تنزل کردن
در خاموشی فرو رفتن مثلا به خاطر قطعی برق.
1. کاهش یافتن
2. بدتر شدن
3. از کسی عکس العمل مناسب گرفتن
informal•North American
happen.
اتفاق افتادن، در حال رخ دادن بودن
"?you really don't know what's going down
واقعاً نمیدونید چه خبره؟ ( چه اتفاقاتی داره میافته )
informal•British
be sent to prison.
به زندان افتادن
"he went down for three years"
رسیدن به، رسیدن به اندازه یه، تا حدودIts roots can go down three meters ریشه هاش میتونه تا 3متر در خاک فرو بره. . . This path go down to the river این مسیر به رودخونه میخوره یا به رودخانه منتهی میشه. .
...
[مشاهده متن کامل]
2شکست خوردن، از پا افتادنDictators rarely go down without fight دیکتاتورها ندرتا بدون جنگ کنار میکشن!. . 3در فوتبال به دسته پایین تر سقوط کردنThe 3teams at the bottom go down سه تیم ته جدول سقوط میکنن به رده پایین تر

از بین رفتن
Go down the river
به پایین رودخانه رفتن
مردن
همراه شدن در انجام کاری
To go from one place to another. به جایی رفتن
go down that road/path
تصمیم به انجام دادن کاری به یک روش خاص
بیمار شدن
کوتاه آمدن، تسلیم شدن
وخامت بیماری
سرما خوردن
از جایی به جایی دیگر رفتن ( در جهت جنوب )
غروب کردن
I walked before the sun went down
کاهش پیدا کردن
کاسته شدن
اتفاق افتادن، رخ دادن، حادث شدن
ثبت کردن

تسلیم شدن
1 ) ( یک کشتی یا هواپیما ) فرو می رود یا سقوط می کند. ( of a ship or aircraft ) sink or crash.
"he saw eleven B - 17s go down"
او سقوط یازده تا هواپیمای B - 17 را دیده.
2 ) ثبت و یادآوری با روشی خاص . be recorded or remembered in a particular way.
...
[مشاهده متن کامل]

"his name will go down in history"
نامش در تاریخ ثبت خواهد شد.
3 ) قورت دادن یا بلعیدن be swallowed.
"solids can sometimes go down much easier than liquids"
"مواد جامد گاهی اوقات می توانند بسیار ساده تر از مایعات بلعیده شوند"
�4 ) elicit a specified reaction.
استنباط یا نتیجه گیری یک واکنش مشخص شده.
"my slide shows went down reasonably well"
"دستگاه اسلاید من نشان داد که به اندازه کافی خوب ( سالم ) است"
5 ) رخداد. اتفاق
"?you really don't know what's going down"
"شما واقعا نمیدانید چه اتفاقی افتاده است؟"

بندازپایین

افول
به نظر آمدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٩)

بپرس