go ballistic

جمله های نمونه

1. He went ballistic when I told him about the accident.
[ترجمه گوگل]وقتی ماجرا را به او گفتم بالستیک شد
[ترجمه ترگمان] وقتی در مورد تصادف بهش گفتم، عصبانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. August registrations have gone ballistic, accounting now for a quarter of the annual total.
[ترجمه گوگل]ثبت نام های اوت بالستیک شده است و اکنون یک چهارم کل سالانه را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]ثبت آگوست ضبط شده است، و اکنون به مدت یک چهارم از کل سالانه به حساب می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He went ballistic when I told him.
[ترجمه گوگل]وقتی بهش گفتم بالستیک شد
[ترجمه ترگمان] وقتی بهش گفتم دیوونه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The singer went ballistic after one member of his band failed to show for a sound check.
[ترجمه گوگل]این خواننده پس از اینکه یکی از اعضای گروهش نتوانست برای بررسی صدا ظاهر شود، بالستیک شد
[ترجمه ترگمان]این خواننده پس از اینکه یکی از اعضای گروه او نتوانست برای کنترل صوتی خود را نشان دهد، به کار خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I couldn't believe it! She went ballistic just because there were peas in her pasta.
[ترجمه گوگل]باورم نمی شد! او بالستیک شد فقط به این دلیل که نخود فرنگی در ماکارونی او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]باورم نمی شد! اون فقط بخاطر اینکه نخود her توش نخود فرنگی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. LL: That's different. I said, don't go ballistic.
[ترجمه گوگل]LL: این متفاوت است گفتم بالستیک نرو
[ترجمه ترگمان]این فرق می کنه من که گفتم، عصبانی نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "We're running into more and more people who go ballistic at having their cars towed away, " Del Valle said.
[ترجمه گوگل]دل واله گفت: «ما با افراد بیشتری مواجه می‌شویم که با بکسل کردن اتومبیل‌هایشان به‌سوی بالستیک رفتار می‌کنند
[ترجمه ترگمان]دل بایه گفت: \" ما در حال دویدن به افراد بیشتر و بیشتری هستیم که از اینکه خودروهای خود را یدک می کشند، ballistic \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. People see the lie above and go ballistic with dreamy-eyed optimism.
[ترجمه گوگل]مردم دروغ بالا را می بینند و با خوش بینی رویایی بالستیک می شوند
[ترجمه ترگمان]مردم دروغ را در بالا می بینند و با خوش بینی dreamy همراه می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. According to LR Hubbard, the enemies go ballistic because you are winning.
[ترجمه گوگل]به گفته LR Hubbard، دشمنان بالستیک می شوند زیرا شما برنده هستید
[ترجمه ترگمان]با توجه به LR هوبارد، دشمنان به این دلیل ballistic می شوند که شما برنده می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Spam makes me go ballistic.
[ترجمه گوگل]هرزنامه باعث می شود بالستیک شوم
[ترجمه ترگمان]Spam باعث می شه که منو ballistic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If your dad finds out you've been skipping school, he'll go ballistic.
[ترجمه گوگل]اگر پدرتان بفهمد که شما مدرسه را ترک کرده اید، بالستیک خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اگه پدرت بفهمه که تو مدرسه رو ترک کردی، اون دیوونه میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finally, I told Clarissa if she was candid about our debts, I wouldn't go ballistic.
[ترجمه گوگل]در نهایت، به کلاریسا گفتم اگر او در مورد بدهی‌های ما صادق باشد، من بالستیک نمی‌شوم
[ترجمه ترگمان]در آخر به کلاریسا گفتم که اگر در مورد بدهی های ما صادق است، من از عصبانیت go
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. One touch of a female's egg sac and they go ballistic, grappling any other male within reach.
[ترجمه گوگل]با یک لمس کیسه تخم یک ماده، آنها بالستیک می شوند و با هر نر دیگری که در دسترس هستند دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه ترگمان]یک تماس از کیسه تخم زن و آن ها به هم نزدیک می شوند و با دست دادن هر مرد دیگری که در دست است، دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If you send eight people to a hearing because there is an outside chance they might have to speak at that hearing and you try that outside of bankruptcy the client will go ballistic.
[ترجمه گوگل]اگر هشت نفر را به جلسه دادرسی بفرستید زیرا احتمال بیرونی وجود دارد که ممکن است مجبور شوند در آن جلسه صحبت کنند و سعی کنید خارج از ورشکستگی مشتری بالستیک شود
[ترجمه ترگمان]اگر هشت نفر را به جلسه دادرسی بفرستید، زیرا احتمال خارجی وجود دارد که آن ها باید در جلسه دادرسی صحبت کنند و شما سعی کنید که در خارج از ورشکستگی مشتری از اعتبار بیشتری برخوردار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• become very angry, become furious and react violently

پیشنهاد کاربران

بسیار عصبانی شدن ( uk )
بسیار هیجان زده شدن ( us )
This slang phrase means to become extremely angry or out of control.
عبارت عامیانه
عصبانی شدن شدید یا خارج از کنترل.
فیوز پروندن
مثال؛
“When he found out his favorite team lost the game, he went ballistic and started throwing things.
...
[مشاهده متن کامل]

A person might say, “I went ballistic when I saw the price of the concert tickets. ”
In a conversation about parenting, someone might share, “My toddler went ballistic when I took away his favorite toy. ”

آمپر پراندن
جوش آوردن
سیم های کسی اتصالی کردن
To suddenly become angry, to fly into a rage
خون به جوش آمدن، یک مرتبه عصبانی شدن
کفری شدن
به اصطلاح مانند موشک بالستیک عصبی شدن
Very angry

بپرس