• (1)تعریف: of, pertaining to, or having knowledge, esp. spiritual understanding.
• (2)تعریف: (cap.) of, pertaining to, or characteristic of Gnosticism or its adherents.
اسم ( noun )
• : تعریف: (cap.) an adherent of Gnosticism.
جمله های نمونه
1. Justin held in abhorrence the Gnostic mixing of myths and cults to make an unpalatable bouillabaisse of religions.
[ترجمه گوگل]جاستین از اختلاط اسطورهها و فرقهها توسط گنوسیها برای ساختن ادیان ناخوشایند بیزار بود [ترجمه ترگمان]ژوستن در نفرت از ترکیب Gnostic از افسانه ها و cults نفرت داشت تا an ناخوشایند ادیان را به وجود آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. In Gnostic tradition, Sophia plays a very active role in our world.
[ترجمه محمدنادری] درسنت گنوستیک ، سوفیا نقش بسیار فعالی رادر دنیای ما بازی میکند
|
[ترجمه گوگل]در سنت گنوسی، سوفیا نقش بسیار فعالی در دنیای ما دارد [ترجمه ترگمان]در سنت Gnostic سوفیا نقش بسیار فعالی در جهان بازی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The Neo-Platonic Gnostic school of Alexandria became its centre in the first centuries A. D.
[ترجمه گوگل]مکتب نوافلاطونی گنوسی اسکندریه مرکز آن در قرون اول پس از میلاد شد [ترجمه ترگمان]مکتب Neo - of در قرن اول میلادی به مرکز خود تبدیل شد د [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The neo - platonic Gnostic school of Alexandria became its centre in the first centuries A . D .
[ترجمه گوگل]مکتب نوافلاطونی گنوسی اسکندریه در قرون اول هجری به مرکز آن تبدیل شد د [ترجمه ترگمان]مکتب neo افلاطونی در اسکندریه مرکزی شد که در قرون اول میلادی به مرکز خود تبدیل شد د [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A further example of this is the various gnostic cults (such as Pelagianism) which adopted the personage of Jesus or the concept of a Savior, yet did not adopt the underlying doctrinal elements.
[ترجمه گوگل]نمونه دیگری از این امر، فرقه های مختلف عرفانی (مانند Pelagianism) است که شخصیت عیسی یا مفهوم منجی را پذیرفتند، اما عناصر اعتقادی زیربنایی را اتخاذ نکردند [ترجمه ترگمان]یک نمونه دیگر از این، مکاتب مختلف gnostic (مانند Pelagianism)است که شخصیت عیسی یا مفهوم یک نجات دهنده را به فرزندی پذیرفت، با این حال، اصول اخلاقی زیربنایی را قبول نکرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The Gnostics and the Manichaeans also believed in transmigration, but early Christians who adopted Gnostic and Manichaean doctrines were declared heretics by the church.
[ترجمه گوگل]گنوسی ها و مانوی ها نیز به انتقال اعتقاد داشتند، اما مسیحیان اولیه که آموزه های گنوسی و مانوی را پذیرفتند توسط کلیسا بدعت گذار اعلام شدند [ترجمه ترگمان]The و the نیز به transmigration اعتقاد داشتند، ولی مسیحیان اولیه که عقاید Gnostic و Manichaean را پذیرفته بودند، بدعتگذاران را کلیسا اعلام داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Gnostic texts concern the fall of man from the divine to the material world.
[ترجمه گوگل]متون عرفانی مربوط به سقوط انسان از عالم الهی به عالم مادی است [ترجمه ترگمان]متون Gnostic مربوط به سقوط انسان از عالم الاهی به دنیای مادی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Irenaeus strived to obliterate Gnostic ideas and the writings that espoused them.
[ترجمه گوگل]ایرنائوس تلاش کرد تا عقاید گنوسی و نوشته هایی را که از آنها حمایت می کرد محو کند [ترجمه ترگمان]Irenaeus strived برای نابود کردن ایده ها و نوشته هایی که آن ها را حمایت می کنند، نابود می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Another hug antic, gnostic waste of my life.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ضایعات عارفانه در آغوش کشیدن من [ترجمه ترگمان]یک بغل دیگر غریب و عجیب و غریب که زندگی خود را به هدر می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In the Gnostic view, the unconscious self of man is consubstantial with the Godhead, but because of a tragic fall it is thrown into a world that is completely alien to its real being.
[ترجمه گوگل]در دیدگاه گنوسی، خود ناخودآگاه انسان با الوهیت هم جوهری است، اما به دلیل سقوط غم انگیز به جهانی پرتاب می شود که کاملاً با هستی واقعی خود بیگانه است [ترجمه ترگمان]در دیدگاه Gnostic، خود ناخودآگاه انسان با the consubstantial، اما به دلیل سقوط غم انگیز آن به دنیایی پرتاب می شود که کاملا با دنیای واقعی اش بیگانه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Gnostic writings repeatedly stress divine revelation and the need for both human effort toward realizing gnosis, as well as the need for corresponding divine grace or angelic help.
[ترجمه گوگل]نوشتههای عرفانی مکرراً بر وحی الهی و نیاز به تلاش انسان برای تحقق عرفان و نیز نیاز به فیض الهی یا کمک فرشتگان تأکید میکنند [ترجمه ترگمان]نوشته های Gnostic مکررا بر الهام الاهی تاکید می کنند و نیاز به هر دو تلاش انسانی برای تحقق gnosis و نیز نیاز به لطف الهی و یا کمک ملکوتی دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Two teachers of Gnostic, heterodox repute, traveled abroad at different times during the middle of the second century AD.
[ترجمه گوگل]دو معلم گنوسی که شهرت هترودوکسی داشتند، در اواسط قرن دوم پس از میلاد در مقاطع مختلف به خارج از کشور سفر کردند [ترجمه ترگمان]در طول قرن دوم بعد از میلاد دو معلم با نام Gnostic و heterodox به خارج از کشور سفر کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In Gnostic lore, Sophia was the mother of all angels.
[ترجمه گوگل]در افسانه های گنوسی، سوفیا مادر همه فرشتگان بود [ترجمه ترگمان]در فرهنگ عامه، سوفیا مادر همه فرشته ها بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Gnostic sects are generally monadic - they believe in a singular supreme being.
[ترجمه گوگل]فرقه های گنوسی عموماً مونادیک هستند - آنها به یک موجود عالی منفرد اعتقاد دارند [ترجمه ترگمان]همه فرقه ها به طور کلی monadic هستند - آن ها به یک موجود عالی اعتقاد دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید