به تدریج آسیب رساندن
آزار دادن، وحشت افتادن، نگران شدن، مضطرب شدن، وحشت زده شدن، احساس گناه کردن
جویدن به دفعات متناوب، دندون زدن خوردن از چیزی به تناوب
آزار دادن، وحشت افتادن، نگران شدن، مضطرب شدن، وحشت زده شدن، احساس گناه کردن
جویدن به دفعات متناوب، دندون زدن خوردن از چیزی به تناوب