glut

/ˈɡlət//ɡlʌt/

معنی: پر خوری، پری، اشباع، عرضه بیش از تقاضا، زیادی خون، اشباع کردن، اشباء کردن، پر خوردن، با حرص و ولع خوردن، پر کردن، سیر کردن
معانی دیگر: (اقتصاد) بازار را از محصولی اشباع کردن، عرضه را از تقاضا بیشتر کردن، پر خوری کردن، زیاده روی کردن، شکم چرانی کردن، تا خرخره خوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gluts, glutting, glutted
(1) تعریف: to supply (a market) with much more of a particular article than there is demand for.
مترادف: flood, oversupply, saturate
مشابه: clog, deluge, inundate, surfeit

- The market was glutted with videocassette recorders.
[ترجمه امیر حسین] فروشگاه با ضبط کننده های نوار ویدئویی پر شده بود.
|
[ترجمه گوگل] بازار مملو از دستگاه های ضبط ویدئویی بود
[ترجمه ترگمان] این بازار با دستگاه های ثبت videocassette اشباع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to fill with an excess, esp. of food.
مترادف: gorge, overindulge, sate, satiate, surfeit
مشابه: cloy, cram, devour, engorge, fill, gormandize, guzzle, oversupply, stuff

- He glutted himself at the holiday feast.
[ترجمه گوگل] او در جشن تعطیلات خود را پر کرده بود
[ترجمه ترگمان] او خود را در جشن کریسمس خفه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to indulge in something, esp. food, to an excessive degree.
مترادف: gorge, overindulge
متضاد: stint
مشابه: binge, cram, fill, gobble, guzzle, overeat, stuff
اسم ( noun )
(1) تعریف: a greater supply or amount than is needed.
مترادف: overabundance, oversupply, plethora, surfeit, surplus
متضاد: dearth
مشابه: excess, overload, redundancy, superfluity

- There was a glut of rice that year in Japan, and prices fell.
[ترجمه گوگل] آن سال در ژاپن فراوانی برنج وجود داشت و قیمت ها کاهش یافت
[ترجمه ترگمان] آن سال در ژاپن پر از برنج بود و قیمت ها کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act of glutting, or the condition of being glutted.
مترادف: excess, satiety, surfeit
مشابه: bellyful, pig-out, repletion, saturation

جمله های نمونه

1. There's a glut of agricultural products in Western Europe.
[ترجمه گوگل]انبوهی از محصولات کشاورزی در اروپای غربی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در اروپای غربی، وفور محصولات کشاورزی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The glut of coffee led to a sharp drop in prices.
[ترجمه گوگل]مازاد قهوه منجر به کاهش شدید قیمت ها شد
[ترجمه ترگمان]وفور قهوه باعث افت شدید قیمت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The current glut of graduates means that many of them will not be able to find jobs.
[ترجمه گوگل]مازاد فعلی فارغ التحصیلان به این معنی است که بسیاری از آنها نمی توانند شغل پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]وفور فعلی فارغ التحصیلان به این معنی است که بسیاری از آن ها قادر به یافتن شغل نخواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A glut of bonds on the market pushed prices down.
[ترجمه گوگل]اشباع اوراق قرضه در بازار باعث کاهش قیمت شد
[ترجمه ترگمان]اشباع اوراق قرضه در بازار قیمت ها را پایین آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And it was such a glut that Rivendell really had to get into some different things out there.
[ترجمه گوگل]و آنقدر مازاد بود که ریوندل واقعاً مجبور شد به چیزهای متفاوتی وارد شود
[ترجمه ترگمان]و این چنان a بود که ریوندل واقعا مجبور بود چیزهای مختلفی را از آنجا بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Frieder could have a glut of scholarships available on short notice.
[ترجمه گوگل]فریدر ممکن است در مدت کوتاهی بورس های تحصیلی زیادی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Frieder ممکن است مقداری بورس تحصیلی در اختیار داشته باشد که در مدت زمان کوتاهی در دسترس عموم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When there is a glut of milk more products like yoghurt are made.
[ترجمه گوگل]وقتی شیر زیاد باشد محصولات بیشتری مانند ماست ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی پر از شیر و محصولات بیشتری مثل ماست وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Manufacturers continue to glut communities with handguns, assault weapons and ammunition.
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان همچنان جوامع را با تفنگ های دستی، سلاح های تهاجمی و مهمات پر می کنند
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان همچنان با اسلحه، اسلحه و مهمات به جوامع پر وفور ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Q. . With the glut of books on the royal family, what can you add?
[ترجمه گوگل]س با انبوه کتاب های خانواده سلطنتی، چه چیزی می توانید اضافه کنید؟
[ترجمه ترگمان]سوال: با وفور کتاب در خانواده سلطنتی، چه چیزی می توانید اضافه کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The boy glut themselves with cake.
[ترجمه گوگل]پسر خود را با کیک پر کردند
[ترجمه ترگمان]آن پسر خود را با کیک مخلوط می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The glut of houses up for sale has kept prices low and the market has struggled to regain traction since a home buyer tax credit that helped buoy the market expired last spring.
[ترجمه گوگل]انبوه خانه‌های برای فروش قیمت‌ها را پایین نگه داشته است و از زمانی که اعتبار مالیاتی خریداران خانه که بهار گذشته منقضی شد، به بازار کمک کرد، بازار برای به دست آوردن مجدد قدرت تلاش کرده است
[ترجمه ترگمان]پر کردن خانه ها برای فروش، قیمت ها را پایین نگه داشته است و بازار تلاش کرده است تا کشش خود را از زمان اعتبار مالیاتی خریدار خانه که به شناور سازی بازار در بهار گذشته کمک کرده است دوباره به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The glut of fired workers, however, means fierce competition for jobs.
[ترجمه گوگل]با این حال، اشباع کارگران اخراج شده به معنای رقابت شدید برای مشاغل است
[ترجمه ترگمان]با این حال، وفور کارگران اخراجی به معنای رقابت شدید برای مشاغل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. GLUT 4 is the major glucose transporter of muscle and adipose tissue.
[ترجمه گوگل]GLUT 4 ناقل اصلی گلوکز عضله و بافت چربی است
[ترجمه ترگمان]GLUT ۴ یک انتقال دهنده گلوکز اصلی ماهیچه و بافت چربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dieser Stein - markiert die Glut.
[ترجمه گوگل]Dieser Stein - markiert die Glut
[ترجمه ترگمان]Dieser آستین - markiert جان خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر خوری (اسم)
gorge, avidity, esurience, gastronomy, edacity, glut, polyphagia

پری (اسم)
full, repletion, glut, fullness, elf, fairy, day before yesterday, peri, pixie, suffusion, fay, pixy

اشباع (اسم)
imbibition, glut, satiation, suffusion, impregnation, saturation

عرضه بیش از تقاضا (اسم)
glut

زیادی خون (اسم)
glut

اشباع کردن (فعل)
steep, imbibe, imbrue, glut, ingraft, impregnate, imbue, indoctrinate, saturate, inundate, suffuse

اشباء کردن (فعل)
glut

پر خوردن (فعل)
gorge, glut, surfeit, overeat, gormandize

با حرص و ولع خوردن (فعل)
gorge, glut, guttle

پر کردن (فعل)
stop, fill, stuff, heap, load, glut, poison, infect, stud, deplume, fill in, stow, plenish, thwack, suffuse

سیر کردن (فعل)
satiate, feed, fill, go, move, travel, walk, tour, sate, glut, rotate, revolve, cloy, roam, give to eat, saturate

انگلیسی به انگلیسی

• abundance, full amount; excessive supply, excessive quantity, overabundance
inundate, fill to overflowing; stuff; overeat; feed to excess
if there is a glut of something such as goods or raw materials, there is so much of it that it cannot all be sold or used.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To supply or fill excessively 💰
🔍 مترادف: Saturate
✅ مثال: The market was glutted with cheap imports, making it hard for local businesses to compete.
supply more than is demanded
مازاد
Glucose Transporter
ناقل گلوکز در انتشار تسهیل شده
گِلات کردن ( Glut cup ) زمانی اتفاق می افتد که یک بازیکن در بازی بتواند پنج گل به ثمر برساند. همچنین زمانی که یک تیم بتواند ۵ بار پیاپی قهرمان جامی شود، گِلات قهرمانی را به دست آورده است. تیم پرسپولیس ایران تنها تیمی است که به گِلات قهرمانی دست یافته است.
...
[مشاهده متن کامل]

امابازی با کلمات
برای یادسپاری بهترمی توان از تکنیک هایی چون تفسیر اجزای کلمه استفاده نمود مثلا در مورد همین کلمه:
G یعنی گُل
Lut در اصل لات ( ( lot بوده و به معنای زیاد است.
گلات= گُل لات = گل زیاد
اما چرا گِلات نه گُلّات؟
تلفظ گُلّات سخت است لذا تشدید حذف می شود و حرف گاف به جای حرکت ضمه ، کسره می گیرد.
حالا گل زیاد را با معنی اصطلاحی ان مرتبط کنید تا یادسپاری اسان شود.

✔️ ( اقتصاد ) بازار را از محصولی اشباع کردن،
عرضه را از تقاضا بیشتر کردن
A majority of oil market analysts argue that a JCPOA success could destabilize oil and gas markets, increase price volatility, and even see a return of the pre - COVID oil gluts

بپرس