I was glued to seat with fear when I was conscious of what had precisely happened to hime. g ) بعد از اینکه مطلع شدم که چه اتفاقی برایش افتاده بود از ترس سر جایم میخکوب شدم!To be glued to seat: سر جای خود میخکوب شدنمیخکوب شدن ( مثلا از ترس )+ عکس و لینک