1. gloves protect fingers from frostbite
دستکش انگشتان را از سرما زدگی حفظ می کند.
2. leather gloves
دستکش های چرمی
3. rubber gloves
دستکش لاستیکی
4. to wear gloves
دستکش دست کردن
5. we wear gloves to protect our hands from the cold
ما دستکش می پوشیم تا دست هایمان را از سرما حفظ کنیم.
6. a pair of gloves
یک جفت دستکش
7. he thrust his gloves into his pocket
دستکش های خود را در جیبش چپاند.
8. handle with kid gloves
(عامیانه) با نرمش و احتیاط رفتار کردن (با)
9. handle with velvet gloves
با ملایمت رفتار کردن با،سختگیری نکردن
10. hossein was wearing leather gloves
حسین دستکش چرمی دست کرده بود.
11. my sister pari is knitting gloves for me
خواهرم پری دارد برایم دستکش می بافد.
12. i flipped him on the ear with my gloves
با دستکش یواش زدم به گوشش
13. he gave her a fillip on the shoulder with his leather gloves
با دستکش های چرمی خود،ضربه ی تند و سبکی به شانه ی او زد.