glorify

/ˈɡlɔːrəˌfaɪ//ˈɡlɔːrɪfaɪ/

معنی: ستودن، ستایش کردن، علم کردن، تجلیل کردن، تعریف کردن از، تکریم کردن، مشهور کردن، بر جسته کردن، جلال دادن
معانی دیگر: (خدا را) ستایش کردن، حمد و نیایش کردن، بهتر و بیشتر از آنچه هست وانمود کردن، گزافه گویی کردن، لاف زدن، قرین افتخار کردن، تمجید کردن، آفرندیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: glorifies, glorifying, glorified
مشتقات: glorifier (n.)
(1) تعریف: to give great praise, honor, or glory to, esp. in worship; exalt; extol.
مترادف: apotheosize, exalt, extol
متضاد: discredit
مشابه: adore, bless, carol, consecrate, deify, emblazon, enthrone, honor, idolize, praise, revere, venerate, worship

- That hymn glorifies God.
[ترجمه گوگل] آن سرود خدا را تجلیل می کند
[ترجمه ترگمان] این سرود را با شکوه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to appear more praiseworthy, significant, or splendid than is actually the case.
مترادف: glamorize, magnify
مشابه: aggrandize, deify, exaggerate, idealize, idolize, romanticize

- In his autobiography, he glorified his college years.
[ترجمه گوگل] او در زندگی نامه خود، سال های دانشگاه خود را تجلیل کرد
[ترجمه ترگمان] در زندگی خودش، سال های سال تحصیلی خود را بزرگ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to cause to be or become glorious.
مشابه: celebrate, dignify, elevate, lift, magnify, raise

جمله های نمونه

1. They sing hymns to glorify God.
[ترجمه گوگل]آنها برای تسبیح خداوند سرود می خوانند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای تجلیل از خداوند، سروده ای مذهبی می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A statue was erected to glorify the country's national heroes.
[ترجمه گوگل]مجسمه ای برای تجلیل از قهرمانان ملی کشور نصب شد
[ترجمه ترگمان]مجسمه برای تجلیل از قهرمانان ملی کشور ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Romans built these monuments to glorify their illustrious ancestors.
[ترجمه گوگل]رومی ها این بناها را برای تجلیل از اجداد برجسته خود ساختند
[ترجمه ترگمان]رومیان این مجسمه ها را ساختند تا اجداد برجسته خود را تجلیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They glorify it: it's so sad that it's beautiful.
[ترجمه گوگل]آن را تجلیل می کنند: آنقدر غم انگیز است که زیباست
[ترجمه ترگمان]آن ها آن را ستایش می کنند؛ خیلی ناراحت کننده است که زیبا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The book is a vain attempt to glorify the name of one of the worst dictators in modern history.
[ترجمه گوگل]این کتاب تلاشی بیهوده برای تجلیل از نام یکی از بدترین دیکتاتورهای تاریخ معاصر است
[ترجمه ترگمان]این کتاب تلاشی بی هوده برای تجلیل از نام یکی از بدترین دیکتاتورهای تاریخ نوین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We do not wish to glorify people who are not leading decent lives.
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم افرادی را که زندگی شایسته ای ندارند تجلیل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی خواهیم مردم را تجلیل کنیم که زندگی آبرومندی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most dictionaries define praise by giving synonyms like glorify, extol, commend, magnify, which is not really very helpful.
[ترجمه گوگل]بیشتر لغت نامه ها ستایش را با دادن مترادف هایی مانند تجلیل، تمجید، ستایش، بزرگنمایی تعریف می کنند، که واقعاً مفید نیست
[ترجمه ترگمان]اغلب دیکشنری های تعریف را تعریف می کنند و مترادف با شکوه، extol، commend، تحسین می کنند، که واقعا مفید نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some texts heighten irrational thinking and glorify upper-caste Hindu symbols.
[ترجمه گوگل]برخی از متون تفکر غیرمنطقی را تقویت می کنند و نمادهای هندو را ستایش می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از متون بیانگر تفکر غیرمنطقی و نمادهای فرهنگی طبقه بالا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The gift was designed to glorify the empire and the giver.
[ترجمه گوگل]این هدیه برای تجلیل از امپراتوری و اهدا کننده طراحی شده بود
[ترجمه ترگمان]این هدیه برای تجلیل از امپراطوری و دهنده گان طراحی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With its tendency to glorify brute force it outrages moral standards and inflames the passions.
[ترجمه گوگل]با تمایل خود به تجلیل از زور وحشیانه، معیارهای اخلاقی را خشمگین می کند و احساسات را شعله ور می کند
[ترجمه ترگمان]با تمایل خود به تجلیل از توسل به زور اخلاقی، اصول اخلاقی را outrages و احساسات را بر می انگیزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The national anthem continues to glorify the same native land of brave forefathers and heroic exploits.
[ترجمه گوگل]سرود ملی همچنان به تجلیل از همان سرزمین مادری پدران شجاع و استثمارهای قهرمانانه ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]سرود ملی به تجلیل از همان سرزمین بومی از نیاکان شجاع و exploits قهرمانانه ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is one of several comedias lacrimosas which glorify middle-class life by presenting the interaction between this class and the nobility.
[ترجمه گوگل]این یکی از چندین کمدی لاکریموزاست که با ارائه تعامل بین این طبقه و اشراف، زندگی طبقه متوسط ​​را تجلیل می کند
[ترجمه ترگمان]این یکی از چندین lacrimosas است که زندگی طبقه متوسط را با ارایه تعامل بین این طبقه و طبقه اشراف تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Movies that glorify violence may be responsible for some of the rise in crime.
[ترجمه گوگل]فیلم هایی که خشونت را ستایش می کنند ممکن است مسئول برخی از افزایش جرم و جنایت باشند
[ترجمه ترگمان]فیلم ها که خشونت را تجلیل می کنند ممکن است مسئول برخی از افزایش جرائم باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Bond films glorify the sometimes chauvinistic persona of Bond.
[ترجمه گوگل]فیلم های باند شخصیت گاه شوونیستی باند را ستایش می کنند
[ترجمه ترگمان]لایه های باند، گاهی شخصیت ملی فرد باند را تعریف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wolf Solent (9 glorify nature; Theodore Francis Powys (875-95, who lived reclusively and wrote allegorical novels, such as.
[ترجمه گوگل]ولف سولنت (9 طبیعت را تجلیل می‌کند؛ تئودور فرانسیس پاویس (875-95، که منزوی زندگی می‌کرد و رمان‌های تمثیلی نوشت، مانند
[ترجمه ترگمان]ولف Solent (۹)طبیعت تمجید آمیز، تئودور فرانسیس بیکن (۸۷۵ - ۹۵)که در reclusively زندگی می کرد و رمان های allegorical مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستودن (فعل)
eulogize, praise, worship, adore, commend, extol, glorify, glory

ستایش کردن (فعل)
eulogize, praise, worship, adore, commend, glorify, pay tribute, laud

علم کردن (فعل)
praise, glorify, fame, apotheosize, exalt, celebrate, laud

تجلیل کردن (فعل)
glorify, exalt, celebrate, ennoble

تعریف کردن از (فعل)
glorify, compliment

تکریم کردن (فعل)
glorify, dignify, venerate

مشهور کردن (فعل)
glorify, fame, distinguish

بر جسته کردن (فعل)
glorify, emboss, indent, signalize

جلال دادن (فعل)
glorify

انگلیسی به انگلیسی

• praise; worship; admire, venerate
if you glorify someone or something, you praise them or make them seem more important than they really are.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : glorify
✅️ اسم ( noun ) : glory / glorification
✅️ صفت ( adjective ) : glorious / glorified
✅️ قید ( adverb ) : gloriously
تسبیح گفتن
[در محاوره]
to make someone or something seem more important or better than they really are
شاخ کردن یا بزرگ و برجسته نشان دادن
Glorify is when you make something seem really amazing, even if it isn’t.
بزرگ جلوه دادن
Glorify /// تجلیل کردن
Glorious /// مجلل
ستایش کردن. ستودن
خوب و مثبت جلوه دادن ( اغلب منفی )

بپرس