glimpse

/ˈɡlɪmps//ɡlɪmps/

معنی: نظر اجمالی، لمحه، نگاه سریع، نگاه کم، نگاه انی، نگاه اجمالی کردن، اجمالا دیدن، بیک نظر دیدن، اتفاقا دیدن
معانی دیگر: برای لحظه ای دیدن، نگاه تند، نگاه گذرا، نمایانی زود گذر، اثر خفیف، (قدیمی) رجوع شود به: glimmer، برداشت کلی، دید، تصور اجمالی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a quick look; momentary or partial view.
مترادف: glance
مشابه: aper�u, look, peek, peep, sight

- I got only a glimpse of the queen as she rode by.
[ترجمه حامد نبازی] من فقط یک نگاه اجمالی به ملکه کردم زمانی که رد شد
|
[ترجمه گوگل] من فقط یک نگاه اجمالی به ملکه که سوار می شد دیدم
[ترجمه ترگمان] همان طور که سوار بر اسب می راند، من فقط یک نظر ملکه را دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police asked if anyone had caught a glimpse of the fleeing suspect.
[ترجمه Error] پلیس از مردم سوال میکردکه آیا کسی مظنون فراری را جایی دیده است
|
[ترجمه گوگل] پلیس پرسید که آیا کسی نگاهی به مظنون فراری انداخته است یا خیر
[ترجمه ترگمان] پلیس پرسید که آیا کسی دیده که مظنون فراری است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a vague or faint idea or suggestion; glimmer.
مترادف: glimmer, inkling
مشابه: feeling, hint, notion

- As the doctor emerged from the operating room and strode confidently toward me, I felt a glimpse of hope.
[ترجمه گوگل] وقتی دکتر از اتاق عمل بیرون آمد و با قدمهای مطمئن به سمت من حرکت کرد، من یک چشمه امید احساس کردم
[ترجمه ترگمان] وقتی دکتر از اتاق عمل بیرون آمد و با اطمینان به طرف من آمد، یک نظر امید را احساس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: glimpses, glimpsing, glimpsed
• : تعریف: to get a quick look at; see partially or in passing.
مترادف: spot
مشابه: espy, lay eyes on, see, spy, view

- He accidentally glimpsed the answer to the puzzle.
[ترجمه گوگل] او به طور تصادفی پاسخ پازل را دید
[ترجمه ترگمان] او به طور تصادفی پاسخ معما را در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She glimpsed her husband's face in the crowd.
[ترجمه گوگل] در میان جمعیت نگاهی به چهره شوهرش انداخت
[ترجمه ترگمان] چهره شوهرش را در میان جمعیت دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: glimpser (n.)
• : تعریف: to look quickly; glance (usu. fol. by at).
مشابه: glance, peep

- She glimpsed at the return address and quickly ripped open the envelope.
[ترجمه گوگل] نیم نگاهی به آدرس برگشت انداخت و سریع پاکت را باز کرد
[ترجمه ترگمان] نگاهی به نشانی برگشت و سریع پاکت را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i had a glimpse of her and then she disappeared in the crowd
در یک آن او را دیدم و سپس در جمعیت ناپدید شد.

2. to catch a glimpse of
نظر اجمالی افکندن به،برای لحظه ای دیدن

3. This morning we caught our first glimpse of the beautiful shoreline.
[ترجمه گوگل]امروز صبح اولین نگاه خود را به خط ساحلی زیبا دیدیم
[ترجمه ترگمان]امروز صبح اولین نظر ما از آن خط ساحلی زیبا را گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One glimpse of the very feminine vision was enough to tell Romeo that he loved Juliet.
[ترجمه گوگل]یک نگاه اجمالی به این دید بسیار زنانه کافی بود تا به رومئو بگوید که ژولیت را دوست دارد
[ترجمه ترگمان]یک نگاه به تصویر بسیار زنانه آن قدر کافی بود که به رومئو بگوید که ژولیت را دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tall shrubs kept us from getting a glimpse of the new people who inhabited the beach house.
[ترجمه گوگل]درختچه های بلند ما را از نگاه اجمالی به افراد جدیدی که در خانه ساحلی ساکن بودند باز می داشت
[ترجمه ترگمان]بوته های بلند ما را از نگاه کردن به کسانی که در خانه کنار ساحل زندگی می کردند نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We only had a fleeting glimpse of the sun all day.
[ترجمه گوگل]تمام روز فقط یک نگاه گذرا به خورشید داشتیم
[ترجمه ترگمان]تمام روز فقط یک نگاه گذرا به خورشید داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I caught a glimpse of our new neighbor.
[ترجمه گوگل]نگاهی به همسایه جدیدمان انداختم
[ترجمه ترگمان] یه نگاهی به همسایه جدیدمون انداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Below us you could glimpse the rooftops of a few small villages.
[ترجمه گوگل]در زیر ما می توانید نگاهی اجمالی به پشت بام چند روستای کوچک داشته باشید
[ترجمه ترگمان]در زیر ما می توانید سقف چند روستای کوچک را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I caught a momentary glimpse of them.
[ترجمه گوگل]نگاهی لحظه ای به آنها انداختم
[ترجمه ترگمان]لحظه ای به آن ها نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fans crowded the street outside waiting for a glimpse of their hero.
[ترجمه گوگل]طرفداران در خیابان بیرون ازدحام کردند و منتظر نگاهی اجمالی به قهرمان خود بودند
[ترجمه ترگمان]طرفداران در بیرون خیابان ازدحام کردند و منتظر دیدن قهرمان خود شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The girls caught only a fleeting glimpse of the driver.
[ترجمه گوگل]دخترها فقط نگاهی گذرا به راننده انداختند
[ترجمه ترگمان]دخترها فقط نگاهی گذرا به راننده انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He caught a glimpse of her in the crowd.
[ترجمه گوگل]او در میان جمعیت نگاهی به او انداخت
[ترجمه ترگمان]او را در میان جمعیت دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The programme gives us a rare glimpse of a great artist at work.
[ترجمه گوگل]این برنامه نگاهی نادر از یک هنرمند بزرگ در حال کار به ما می دهد
[ترجمه ترگمان]این برنامه به ما یک نگاه نادر از یک هنرمند بزرگ در محل کار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He took a quick glimpse at the map.
[ترجمه گوگل]نگاهی اجمالی به نقشه انداخت
[ترجمه ترگمان]نگاهی سریع به نقشه انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He caught a glimpse of his former lover in the theatre last night.
[ترجمه گوگل]او شب گذشته در تئاتر نگاهی به معشوق سابقش انداخت
[ترجمه ترگمان]شب پیش چشمش به معشوق سابقش افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I only caught a glimpse of the thief, so I can't really describe him.
[ترجمه گوگل]من فقط یک نگاه اجمالی به دزد گرفتم، بنابراین نمی توانم واقعاً او را توصیف کنم
[ترجمه ترگمان]من فقط یک نظر دزد را دیدم، بنابراین نمی توانم او را توصیف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We got just a brief glimpse of the car as it rushed by.
[ترجمه گوگل]ما فقط یک نگاه کوتاه به ماشین در حالی که با عجله نزدیک می شد، دیدیم
[ترجمه ترگمان]با عجله اتومبیل را تماشا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She catches a glimpse of a car in the distance.
[ترجمه گوگل]او نگاهی اجمالی به ماشینی از دور می‌اندازد
[ترجمه ترگمان]نگاهی به اتومبیلی در دوردست می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Necks were strained for a glimpse of the stranger.
[ترجمه گوگل]گردن ها برای نگاه کردن به غریبه کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]گردن ها برای یک نظر بیگانه کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نظر اجمالی (اسم)
glance, glimpse, side glance, once-over

لمحه (اسم)
glance, glimpse

نگاه سریع (اسم)
glimpse

نگاه کم (اسم)
glimpse

نگاه انی (اسم)
glimpse

نگاه اجمالی کردن (فعل)
glimpse

اجمالا دیدن (فعل)
glimpse

بیک نظر دیدن (فعل)
glimpse

اتفاقا دیدن (فعل)
glimpse

انگلیسی به انگلیسی

• brief view, glance; vague idea; faint light (archaic)
see briefly, momentarily catch sight of
if you glimpse something, you see it very briefly and not very well. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the first glimpse i caught of fanny.
you can also say that you glimpse something when you experience or think about it briefly, and begin to understand it better. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...glimpses of his kindness.

پیشنهاد کاربران

دید کلی، نمای کلی، آگاهی کلی، درک کلی
( مجازاً ) برداشت، نظر کلی
and through them ( words ) , he had glimpses of the real world about him
و به واسطه ی این کلمات بود که درباره عالم واقعِ پیرامونِ خود، برداشتهایی پیدا میکرد
( "پرتره هنرمند در جوانی"، اثر جیمز جویس، ترجمه منوچهر بدیعی )
برانداز
نیم نگاه
نگاه گذرا، نظر اجمالی
glimpse ( n, v ) ( ɡlɪmps ) =a look at sth sb for a very short time, when you don't see the person or thing completely, e. g. He caught a glimpse of her in the crowd.
glimpse
به دو صورت معمولا میاد:
Catch a glimpse of
Get a glimpse of
در یک چشم بر هم زدن
سرک کشیدن
نگاه سریع که به شکل اتفاقی و بدون هدف قبلی نگاه مون به چیزی بیفته
Glance هم به معنی نگاه سریع هست ولی با این تفاوت که اینجا با یک هدف خاص انجام میشه نه بصورت تصادفی
به عنوان فعل
۱ - نگاه اجمالی انداختن
۲ - شروع به فهمیدن چیزی کردن
به عنوان اسم
۱ - نگاه اجمالی و گذرا
۲ - تجربه کوتاه ( به منظور کمک به فهمیدن چیزی )
Glimps به معنی نگاه گذرا ، نگاه سریع که از عمد نیست چیزی بوده که یه لحظه به چشم اومده اما glance به معنی نگاه گذرا یا سریع است که ارادی و از عمد بوده .
نشانه کوچک
Buda - Pesth seems a wonderful place, from the glimpse which I got of it from the train and the little I could walk through the streets
Glimpse
لمحه - تلمیح ( با گوشه جشم نگاه کردن )
آرایه تلمیح
نگاه اجمالی، نگاه آنی/سریع/تند/کم/گذرا
برای لحظه ای/اتفافا/به یک نظر دیدن
glance, oncr - over
These words are used when you turn your eyes towards someone or something to see them.
One of the most common words for this, and the word with the broadest meaning, is look. Look is often used with at and over to show which direction you should point your eyes.
...
[مشاهده متن کامل]

Look over there! A rainbow!
Don't look at that.
Watch is used when someone looks at something for a period of time, especially something that is changing or moving.
I sat by the window and watched people walking past.
Glance is used when someone looks at a person or thing very quickly.
She glanced around the room to see who was there.
If you look very quickly and secretly, you can use the verbs peep or peek.
She peeped through the curtains to see what was happening.
He peeked inside the box.
The verb stare is used when someone looks for a long time, especially because of
being surprised or frightened.
Don't stare at people like that - it's rude.
If you look at something or someone for a long time because you are admiring that thing or person or because you are thinking about something, you can use the verb gaze.
We sat there gazing at the lake.
Peer is used when someone looks at something with difficulty.
When no one answered the door, she peered through the window.
The verbs examine, inspect, or scrutinize are often used when someone looks at something very closely in order to find out more about it. The UK spelling of scrutinize is usually scrutinise.
Police are examining the house for clues.
She inspected the car for damage.
He scrutinized the woman's face to see if she was lying.
UK She scrutinised the letter, looking for clues.

📌اصطلاح Catch a glimpse 👈🏽 به معنی : یه لحظه چیزی را دیدن❗
a quick idea or understanding of what something is like:
This biography offers a few glimpses of his life before he became famous.
to see something
seeI can see for miles from up here.
noticeI noticed a crack in the ceiling.
perceiveBill perceived a tiny figure in the distance.
observeA teacher observed her climbing over the gate.
...
[مشاهده متن کامل]

spotWe managed to spot a leopard.
catch sight ofWe looked for the bird and caught sight of it just as it flew off.

a short experience of something that helps you begin to understand it
تجربه ی کوتاه/ خیلی کم مثل a glimpse of success
تجربه ی خیلی کم یا کوتاه موفقیت
✔️نظر اجمالی ( افکندن ) ، نگاه اجمالی کردن،
✔️ اجمالا دیدن، بیک نظر دیدن
💥Perfectly Preserved Pompeii Room Offers Glimpse Into💥 Ancient Life
. . .
History gets written by the victors, says the old adage. And unfortunately, the adage feels true. Much of history comes from the perspective of those in power. But a new discovery in Pompeii offers 💥a rare glimpse at💥 non - “elite” lives. A well - preserved room found at Civita Giuliana, a suburban villa located to the north of Pompeii, offers archeologists new perspectives into the daily lives of the slaves who populated the city at the time of its destruction
...
[مشاهده متن کامل]

نیم نگاهی انداختن
نمای کلی
دید زدن کلی
دید زدن. نگاه سرسری کردن
Get a glimpse
نگاه اجمالی داشتن
درک آنی
"نگاهی اجمالی" به منظور درک چیزی از طریق تجربه ای کوتاه
A short experience of sth that helps u understand it
All great art allows us this: a glimpse across the limits of our self.
The programme gives us a rare glimpse of a great artist at work.
...
[مشاهده متن کامل]

A fascinating glimpse into life in the ocean.

Glimpse at sb/sth
Glimpse of sb/sth
به معنای "نگاه اجمالی" یا "نگاه آنی" "نگاهی کوتاه"
توضیح انگلیسی: a look at sb or sth for a very short time , when u don't see the thing or person completely
Fans crowded the street waiting for a glimpse of their hero

گوشه چشمی از
glance
لحظه ای کوتاه که چشم آدم به چیزی می افتد.
نظر کردن/انداختن/افکندن
برای لحظه ای دیدن
از نظر گذراندن
نگاه سرسری
نگاه کوتاه ، نگاه تند و تیز
نگاه گذرا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس