فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: glides, gliding, glided
حالات: glides, gliding, glided
• (1) تعریف: to move in a smooth and seemingly effortless manner.
• مترادف: float
• متضاد: hunch
• مشابه: coast, flow, glissade, romp, sail, skate, skim, slide, slip, soar, waft
• مترادف: float
• متضاد: hunch
• مشابه: coast, flow, glissade, romp, sail, skate, skim, slide, slip, soar, waft
- The bird glided through the air.
[ترجمه گوگل] پرنده در هوا سر خورد
[ترجمه ترگمان] پرنده از میان هوا رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پرنده از میان هوا رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to move silently and stealthily.
• مترادف: slide, slip
• مشابه: float, steal
• مترادف: slide, slip
• مشابه: float, steal
- She glided along the shadowy passageway.
[ترجمه گوگل] او در امتداد گذرگاه سایه دار سر خورد
[ترجمه ترگمان] او از راهروی تاریک عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از راهروی تاریک عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to pass smoothly or easily, without attracting attention.
• مترادف: slide, slip, steal
• مشابه: elapse, flow, roll
• مترادف: slide, slip, steal
• مشابه: elapse, flow, roll
- The summer days glided by.
[ترجمه گوگل] روزهای تابستانی در حال عبور بودند
[ترجمه ترگمان] روزه ای تابستان سپری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] روزه ای تابستان سپری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: of airplanes, to descend gradually, with engine power diminished.
• مترادف: volplane
• مشابه: coast, descend
• مترادف: volplane
• مشابه: coast, descend
• (5) تعریف: to fly in a glider.
• مشابه: soar, volplane
• مشابه: soar, volplane
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to glide.
• مشابه: slip, steer
• مشابه: slip, steer
- He glided the plane to a landing.
[ترجمه گوگل] او هواپیما را به سمت فرود هدایت کرد
[ترجمه ترگمان] او به سرعت هواپیما را به پاگرد پله ها رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به سرعت هواپیما را به پاگرد پله ها رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: glidingly (adv.)
مشتقات: glidingly (adv.)
• (1) تعریف: a gliding motion or movement, as in some dances.
• مترادف: glissade
• مشابه: slide
• مترادف: glissade
• مشابه: slide
• (2) تعریف: the act or an instance of gliding.
• مشابه: slide, soar, volplane
• مشابه: slide, soar, volplane
• (3) تعریف: in music, a passing without pause or break from one note to another.