gleeful

/ˈɡliːfəl//ˈɡliːfəl/

معنی: خوشحال، خوشدل، شاد
معانی دیگر: شادمان، پر سر و صدا و شادی، خوشحال (gleesome هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: gleefully (adv.), gleefulness (n.)
• : تعریف: exuberantly joyful; merry.
مشابه: festive, jovial

جمله های نمونه

1. a gleeful welcome
خوشامد پر هلهله

2. they were gleeful over the downfall of their enemy
آنها بخاطر سرنگونی دشمن خود شادی می کردند.

3. He took an almost gleeful delight in showing how wrong they can be.
[ترجمه گوگل]او از نشان دادن اینکه چقدر می توانند اشتباه کنند، تقریباً خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]او از نشان دادن این که چقدر می توانند اشتباه کنند خوشحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The victory inspired him to dispatch a gleeful telegram to Roosevelt.
[ترجمه گوگل]این پیروزی او را برانگیخت تا تلگراف شادی را برای روزولت بفرستد
[ترجمه ترگمان]پیروزی به او الهام شد که یک تلگراف را به نام روزولت انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Weeping with merriment, gleeful through and through, she never relaxed her grip.
[ترجمه گوگل]در حالی که با خوشحالی گریه می کرد، با خوشحالی تمام و کمال، او هرگز دستش را آرام نکرد
[ترجمه ترگمان]در حالی که از شادی و شادی اشک می ریخت، او هرگز از چنگش رها نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now Gretel with a gleeful roar Slams shut the open oven door.
[ترجمه گوگل]حالا گرتل با غرش شادی در فر را می بندد
[ترجمه ترگمان]و حالا با غرشی شاد و پر شور و شوق در را بست و در را محکم بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A gleeful grin crossed his face.
[ترجمه گوگل]پوزخند شادی بر صورتش نشست
[ترجمه ترگمان]لبخندی حاکی از شادی بر چهره اش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sometimes she was gleeful over something she had just taught Lincoln to do.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات از کاری که به لینکلن یاد داده بود انجام دهد خوشحال می شد
[ترجمه ترگمان]گاهی از چیزی که به لینکلن یاد داده بود شادمان می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The locals, apparently, looked with gleeful anticipation to the coming of city folks with fat wallets.
[ترجمه گوگل]ظاهراً مردم محلی با انتظاری شاد به آمدن مردم شهر با کیف پول های چاق نگاه می کردند
[ترجمه ترگمان]افراد محلی ظاهرا با اشتیاق شادمان از آمدن آدم های شهر با کیف پول چاق به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thus Wish veers dizzily from gleeful whimsy to cosmic angst; from unconfident extroversion to manic introspection.
[ترجمه گوگل]بنابراین Wish به طرز سرگیجه‌آمیزی از هوس‌های شادی‌آور به اضطراب کیهانی تغییر می‌کند از برونگرایی نامطمئن تا درون نگری شیدایی
[ترجمه ترگمان]از این رو، Wish از هوس پرنشاط تا angst کیهانی، از برون گرایی unconfident تا درون گرایی دیوانه کننده، گیج و گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She seemed almost gleeful when I told her Hope had been fired.
[ترجمه گوگل]وقتی به او گفتم هوپ اخراج شده است تقریباً خوشحال به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]وقتی به او گفتم هوپ اخراج شده است، او تقریبا خوشحال به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The park was full of gleeful children playing on sleds.
[ترجمه گوگل]پارک پر از بچه های شادی بود که با سورتمه بازی می کردند
[ترجمه ترگمان]پارک پر از بچه های خندان بود که روی سورتمه بازی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet the media show pictures of gleeful farmers buying televisions and fridges.
[ترجمه گوگل]با این حال، رسانه ها تصاویری از کشاورزان خوشحال در حال خرید تلویزیون و یخچال را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]با این حال، رسانه ها تصاویری از کشاورزان را نشان می دهند که تلویزیون و یخچال می خرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I had not seen my father so gleeful.
[ترجمه گوگل]پدرم را به این شادی ندیده بودم
[ترجمه ترگمان]من پدرم را چنین شادمان ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mr. Smith was gleeful over the achievement they had made.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت از دستاوردی که به دست آورده بودند خوشحال بود
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت از آن موفقیت که ساخته بودند شادمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشحال (صفت)
shining, pleasant, happy, high, vivacious, merry, amused, delighted, glad, cheerful, lucky, fortunate, gleeful, jolly, cheery, sprightly, sunny, joyful, riant, festal, mirthful, felicific, gladsome, lilting, gleesome

خوشدل (صفت)
boon, vivacious, merry, gay, benevolent, gleeful, charitable, gaysome, gleesome, lightsome

شاد (صفت)
happy, debonair, merry, glad, gleeful, cheery, light-hearted, joyful, festive, chirk, exultant, frolicsome, gamesome

انگلیسی به انگلیسی

• joyous, gay, happy, mirthful
someone who is gleeful is happy or excited, often because of someone else's misfortune.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : glee
✅️ صفت ( adjective ) : gleeful
✅️ قید ( adverb ) : gleefully
شاد و خوشحال
Happy, Content
پر از شادی و سرور
شاد
خوشحال
مسرور
مسرور

بپرس