glee

/ˈɡliː//ɡliː/

معنی: شادی، خوشی، زیبایی، خوشحالی، سرور و نشاط، خوشی ونشاط، ساز و نواز، اسباب موسیقی، کامیابی
معانی دیگر: شادمانی، سر و صدا و شادی، هلهله، شعف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a feeling of delight, joy, or gaiety.
مترادف: gaiety, joy, merriment
متضاد: gloom
مشابه: cheer, delight, elation, exhilaration, exuberance, exultation, jubilation, mirth

- The children sledded down the hill with glee.
[ترجمه گوگل] بچه ها با خرسندی از تپه با سورتمه پایین آمدند
[ترجمه ترگمان] بچه ها با خوشحالی از تپه پایین رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a song scored for three or more voices, performed without accompaniment.

جمله های نمونه

1. the boys were dancing with glee
پسرها با شادی پایکوبی می کردند.

2. she was rubbing her hands in glee
از شادی دست های خود را به هم می مالید.

3. The children laughed with glee at the clown's antics.
[ترجمه گوگل]بچه ها با خوشحالی از شیطنت های دلقک خندیدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها با خوشحالی به حرکات مسخره دلقک خندیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She chortled with glee at the news.
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی از این خبر غمگین شد
[ترجمه ترگمان]در این حال با شادی از ته دل می خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was a charming mixture of glum and glee.
[ترجمه شان] او ترکیب جذابی از شادی و خوشی، {و در عین حال ) افسردگی و حزن بود.
|
[ترجمه گوگل]او ترکیبی جذاب از غم و شادی بود
[ترجمه ترگمان]او مخلوطی از glum و کلوپ شادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was much glee among journalists over the leaked letter.
[ترجمه گوگل]خوشحالی زیادی در میان روزنامه نگاران از این نامه درز کرده بود
[ترجمه ترگمان]در میان روزنامه نگارانی که در طول نامه افشا شده حضور داشتند شادی زیادی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Max was rubbing his hands together with glee.
[ترجمه گوگل]مکس با خوشحالی دست هایش را به هم می مالید
[ترجمه ترگمان]مکس با شادی دست هایش را به هم می مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He began to rub his hands together in glee.
[ترجمه گوگل]از خوشحالی شروع به مالیدن دست هایش به هم کرد
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی دست هایش را به هم مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She couldn't disguise her glee at their discomfiture.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست خوشحالی خود را از ناراحتی آنها پنهان کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست شادی او را در discomfiture پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She opened her presents with glee.
[ترجمه گوگل]هدیه هایش را با خوشحالی باز کرد
[ترجمه ترگمان]هدیه های خود را با شادی باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He rubbed his hands in glee as he thought of all the money he would make.
[ترجمه گوگل]در حالی که به تمام پولی که به دست خواهد آورد فکر می کرد از خوشحالی دست هایش را مالید
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی دست هایش را به هم مالید و به تمام پولی که از آن پول درمی آورد فکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He rubbed his hands with glee at the prospect of their defeat.
[ترجمه گوگل]دستانش را با خوشحالی از احتمال شکست آنها مالید
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی دست هایش را به امید شکست آن ها به هم مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She couldn't disguise her glee at their embarrassment.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست خوشحالی خود را از شرمندگی آنها پنهان کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست شادی او را در embarrassment پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He also sang with gusto in the school glee club, directed by Mildred Cobbledick, one of those favorites.
[ترجمه گوگل]او همچنین در کلوپ شادی مدرسه به کارگردانی میلدرد کابلدیک، یکی از آن افراد مورد علاقه، با ذوق آواز خواند
[ترجمه ترگمان]او همچنین با شور و هیجان در کلوب شبانه مدرسه، به کارگردانی میل درد، یکی از این موارد مورد علاقه آواز خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Lydia recalled with devious glee how Father Maier had been plagued by diarrhea on a previous trip.
[ترجمه گوگل]لیدیا با خوشحالی مضحک به یاد آورد که چگونه پدر مایر در سفر قبلی دچار اسهال شده بود
[ترجمه ترگمان]لیدیا با خوشحالی به یاد آورد که چگونه پدر Maier در یک سفر قبلی به ستوه آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شادی (اسم)
airiness, happiness, rejoicing, jubilation, gaiety, glee, mirth, caper, curvet, exultation, gala, pleasance, joyance

خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock

زیبایی (اسم)
elegance, grace, beauty, seeming, glee, pulchritude, sheen, concinnity

خوشحالی (اسم)
satisfaction, euphoria, glee, mirth, gladness

سرور و نشاط (اسم)
glee, frolic

خوشی و نشاط (اسم)
glee

ساز و نواز (اسم)
glee

اسباب موسیقی (اسم)
glee

کامیابی (اسم)
good, speed, success, prosperity, glee, palm

انگلیسی به انگلیسی

• happiness, joy, mirth, gaiety; musical composition for three or more voices
glee is a feeling of happiness and excitement, often caused by someone else's misfortune.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : glee
✅️ صفت ( adjective ) : gleeful
✅️ قید ( adverb ) : gleefully
1. شادی یا لذت زیاد که اغلب ناشی از بدبختی شخص دیگری است
2. شادی پر جنب و جوش; خوشبختی شادی
3. یک نوع آهنگ از قرن 18 انگلستان که توسط سه یا چند صدای بدون همراه خوانده می شود.
4. با یک چشم نگاه کردن
5. چشمک زدن
6. چشم ناقص
سرخوشی

بپرس