glassy

/ˈɡlæsi//ˈɡlɑːsi/

معنی: زننده، مسطح، بی حالت، شیشه ای، زجاجی، شیشه مانند، بی نور
معانی دیگر: سرد و بیروح، مات، آبگینه ای صاف و فرانما، زلال، شفاف، صاف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: glassier, glassiest
مشتقات: glassily (adv.), glassiness (n.)
(1) تعریف: having qualities of glass, such as smoothness, slipperiness, or transparency.

- The trees were vividly reflected in the glassy surface of the lake.
[ترجمه گوگل] درختان به وضوح در سطح شیشه ای دریاچه منعکس شده بودند
[ترجمه ترگمان] درختان به روشنی در سطح شیشه ای دریاچه منعکس می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of the eyes or facial expression, dull and blank; vacant.
مشابه: fishy

- The glassy stares of the students made the teacher doubt the success of her lecture.
[ترجمه گوگل] خیره‌های شیشه‌ای دانش‌آموزان باعث شد که معلم در موفقیت سخنرانی‌اش تردید کند
[ترجمه ترگمان] نگاه های glassy دانش آموزان باعث شد معلم به موفقیت سخنرانی اش شک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a glassy look
نگاه سرد و عاری از احساس

2. His glassy stare made my flesh creep.
[ترجمه گوگل]خیره شیشه ای او باعث خزش گوشت من شد
[ترجمه ترگمان]نگاه خیره او باعث شد پوستم مور مور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her eyes were glassy and her skin pale.
[ترجمه گوگل]چشمانش شیشه ای و پوستش رنگ پریده بود
[ترجمه ترگمان]چشم هایش شیشه ای و پوستش رنگ پریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The glassy surface of the lake was ruffled by the breeze.
[ترجمه گوگل]سطح شیشه ای دریاچه در اثر نسیم متلاشی شده بود
[ترجمه ترگمان]سطح شفاف دریاچه از نسیم موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps the glassy stare had lingered in his eyes, for Scales looked at him queerly.
[ترجمه گوگل]شاید خیره شیشه ای در چشمانش باقی مانده بود، زیرا اسکیلز عجیب به او نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]شاید آن زل زده در چشمان او درنگ کرده بود، زیرا Scales به او لبخند عجیبی می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The water was glassy.
[ترجمه گوگل]آب شیشه ای بود
[ترجمه ترگمان]اب شفاف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Approximately three hundred red mullet surface, their glassy eyes and mouths apparent on the water's surface.
[ترجمه گوگل]تقریباً سیصد سطح کفال قرمز، چشمان و دهان شیشه‌ای آنها روی سطح آب نمایان است
[ترجمه ترگمان]حدود سیصد mullet سرخ، چشمان glassy و دهان های apparent روی سطح آب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He saw the smirk on Donald's glassy face.
[ترجمه گوگل]پوزخند را روی صورت شیشه ای دونالد دید
[ترجمه ترگمان]او پوزخند بر صورت شیشه ای دانلد را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The adoral shields are curved slightly wing-like, with glassy beads embedded in the matrix.
[ترجمه گوگل]سپرهای آدورال کمی بال مانند خمیده هستند و دانه های شیشه ای در ماتریکس تعبیه شده است
[ترجمه ترگمان]سپر adoral کمی خمیده هستند - مانند، با beads شیشه ای که در ماتریس تعبیه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the desk lamp, glassy nuclei of brightness followed the words he wrote.
[ترجمه گوگل]از روی چراغ میز، هسته های شیشه ای درخشندگی کلماتی را که نوشته بود دنبال می کردند
[ترجمه ترگمان]از چراغ پشت میز، هسته نور به دنبال کلماتی که می نوشت، روان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Picture a shallow pool with a glassy surface, and in the pool picture minnows fluttering their tail fins but otherwise stationary.
[ترجمه گوگل]یک استخر کم عمق با سطح شیشه ای را تصور کنید و در تصویر استخر میناهایی که باله های دم خود را تکان می دهند اما در غیر این صورت ساکن هستند
[ترجمه ترگمان]یک استخر کم عمق با سطح شیشه ای تصویر کنید، و در تصویر استخر، ماهی ها باله دم خود را تکان می دهند، اما در غیر این صورت ساکن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Glassy sheets of gypsum crumble out of the bluffs.
[ترجمه گوگل]ورقه های شیشه ای گچ از بلوف ها خرد می شوند
[ترجمه ترگمان]glassy گچ که از آسمون کنده شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A glassy stone beloved by ancient toolmakers, obsidian was found only in two prehistoric spots in Arizona prior to the 1980s.
[ترجمه گوگل]ابسیدین، سنگی شیشه‌ای که مورد علاقه سازندگان باستانی بود، تنها در دو نقطه ماقبل تاریخ در آریزونا قبل از دهه 1980 یافت شد
[ترجمه ترگمان]سنگ glassy که توسط سنگ های باستانی تزیین شده بود، تنها در دو نقطه قبل از تاریخ در آریزونا قبل از دهه ۱۹۸۰ پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The adamantium trunk yawned open, the glassy coils lying immobile within.
[ترجمه گوگل]تنه آدامانتیوم خمیازه ای باز کرد، سیم پیچ های شیشه ای بی حرکت در داخل آن قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]خرطوم باریک با دهان باز خمیازه می کشید، حلقه های شیشه ای در درون آن بی حرکت مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The pairs of glassy eyes no longer corresponded, in death they broke ranks, each distended eye gone its own way.
[ترجمه گوگل]جفت چشم‌های شیشه‌ای دیگر با هم مطابقت نداشتند، در مرگ صف‌ها را شکستند، هر چشم گشاد شده راه خود را رفت
[ترجمه ترگمان]دو جفت چشم شیشه ای که دیگر به هم نمی زدند، در مرگ، صفوف درهم شکسته، هر چشم ورم کرده به راه خود رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

مسطح (صفت)
even, level, plane, flat, flattish, glace, glassy

بی حالت (صفت)
glass-eyed, glassy, unexpressive

شیشه ای (صفت)
glassy, vitreous, hyaloid

زجاجی (صفت)
hyaline, glassy, vitreous, hyaloid

شیشه مانند (صفت)
hyaline, glassy

بی نور (صفت)
pale, glassy, lightless, sunless, lackluster

تخصصی

[عمران و معماری] شیشه ای - زجاجی
[مهندسی گاز] شیشه ای، شیشه مانند
[زمین شناسی] شیشه ای واژه ای برای توصیف بافت نوع معینی از سنگهای آذرین مثل ابسدین که فاقد بلور است به کار می رود.

انگلیسی به انگلیسی

• glasslike; slippery; lifeless, glazed, lacking expression
something that is glassy is smooth and shiny, like glass; a literary use.
if someone's eyes are glassy, they show no feeling or understanding in their expression.

پیشنهاد کاربران

بپرس